تبنیت
[تَ] (ع مص) خبر پرسیدن و بسیار سؤال کردن از کسی. (قطر المحیط) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). || بنتهُ بکذا؛ ساکت کردن و غالب شدن او را بحجت. (از قطر المحیط) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). || بنته الحدیث؛ هرچه در دل داشت با وی در میان نهاد. (از قطر المحیط) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). || دختر زائیدن: بنتت المرأه؛ ولدت بنتاً. (قطر المحیط).