تبغدد
[تَ بَ دُ] (ع مص) انتساب دادن به بغداد. (از اقرب الموارد). خود را نسبت دادن بسوی بغداد. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). || مشابه کردن خود را به اهل بغداد. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). تشبه به اهل بغداد بر قیاس تمعدد، تمضر، تقیس، تنزر، تعرب. (اقرب الموارد). || به بغداد درآمدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). || تبغدد بر کسی؛ تکبر کردن و افتخار کردن بر وی. و این معنی مولد است. (از اقرب الموارد).