تبعه
[تَ بَ عَ] (اِ) تابعان و پیروان. این جمع تابع است. (غیاث اللغات) (آنندراج). مأخوذ از تازی، پیروان و تابعین. (ناظم الاطباء). جمع تابع است. تابع ها و پیروی کننده ها. و در زبان عربی لفظ تبع واحد و جمع هر دو استعمال میشود و جمع مشهور لفظ تابع، اتباع است لیکن تابع را قیاس به طالب کرده مثل طلبه، تبعه، جمع بستند که در عربی غلط اما در فارسی که جزء زبان شده صحیح است. (فرهنگ نظام). || لوازم و لواحق چیزی. (غیاث اللغات) (آنندراج). تبعه و لحقه از اتباع است. || تابع. کسی که تابعیت کشوری را داشته باشد. رجوع به تابعیت شود.