تبطیل
[تَ] (ع مص) عاطل کردن چیزی. (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط). ضایع کردن چیزی و ضد اقامهء آن. (از قطر المحیط) : و عظیم تر مشکل بر اهل تقلید، و تبطیل توحید ایشان، قول خدای است که همی گوید... . (جامع الحکمتین ناصرخسرو چ هنری کربین و دکتر معین ص43).