تبریز
[تَ] (ع مص) پیدا و آشکار کردن چیزی. (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط). بیرون آوردن. (ترجمان علامهء جرجانی) (زوزنی). ظاهر و آشکار کردن. (فرهنگ نظام). پیدا و گشاده کردن چیزی را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). || سبقت گرفتن اسب رمه را. (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط) (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء). || رهانیدن اسب سوار خود را. (قطر المحیط). یکسو بردن سوار خود را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). || از اقران خویشتن درگذشتن بفضل. (زوزنی) (ترجمان علامهء جرجانی) (از اقرب الموارد). افزون شدن بر اقران بفضل و شجاعت. (از قطر المحیط) (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء).