تبت
[تِبْ بِ / تُبْ بَ / تُبْ بِ / تَبْ بَ] (اِخ) نام شهری بود بنزدیک خطا که از او نیز مشک خیزد. (لغت فرس اسدی چ اقبال ص52). شهری است در حدود چین بغایت خوش هوا و مشک خوب از آنجا آورند و به این معنی بر وزن شدت [تِبْ بَ] و مدت [تُبْ بَ] هر دو آمده است. (برهان). شهری است در میانهء کشمیر و چین که آنرا مشدد و غیرمشدد نیز خوانند. به هر صورت مشک تبتی را بدان جا منسوب دارند. (انجمن آرا) (آنندراج). بر وزن علت و شدت [تِبْ بَ]نام جایی است مشک خیز در میان شرق و شمال کشمیر که مشک خوب از آنجا آرند و بتخفیف موحده [تِ بَ] نیز آمده. (غیاث اللغات). نام ولایتی مشک خیز و در عجایب البلدان مندرج است که در ولایت چین شهری است عظیم هوای خوش دارد و مشک تبتی بهترین مشکها است. (شرفنامهء منیری). تَبَّت نام مملکتی است که زمینش مرتفع و در شمال چین (؟) واقع است با ضم اول [تُبْ بَ] و کسر آن هم [تِبْ بَ]صحیح است. (فرهنگ نظام). تِبَّت قسمتی از آسیای مرکزی که تابع سلطنت چین است و اراضی آن بسیار مرتفع و هوای آن بسیار سرد است و این مملکت امروزه مرکز مذهب بودایی میباشد و دارای شش میلیون نفر جمعیت(1) و پایتختش شهر لهاسا. (ناظم الاطباء). بلادی است در مشرق که مشک خوب از آنجا آرند. (منتهی الارب). و صاحب حدودالعالم آرد: مشرق او بعضی از چینستان است و جنوب او هندوستان است و مغرب وی بعضی از حدود ماوراءالنهر است و بعضی حدود خلخ و شمال وی بعضی از خلخ است و بعضی از تغزغز، و این ناحیتی است آبادان و بسیار مردم و کم خواسته و همه بت پرستند و بعضی از وی گرمسیر است و بعضی سردسیر، همه چیزهای هندوستان به تبت افتد و از تبت به شهرهای مسلمانان افتد و اندر وی معدن های زر است و از او مشک بسیار خیزد و روباه سیاه و سنجاب و سمور و قاقم و ختو. و جائی کم نعمت است و ملک این ناحیت را تبت خاقان خوانند و مر او را لشکر و سلاح بسیار است و هرکه اندر تبت شود، خندان و شادان دل شود بی سببی تا از آن ناحیت بیرون آید. و از تبت است ناحیت رانک رنک که معدن زر در آن است و تبت بلوری و ناحیت نزوان و شهر نزوان و میول که مسکن قبیلهء میول است و شهر برخمان و شهر خرد لهاسا، و ده خرد زوه و ناحیت اجایل، و دو شهر جرمنگان خرد، و جرمنگان بزرگ، و شهر توسمت، و شهرکهای: بالس، کران، جحنان، بریخه، جنخکث، کونکرا، رای کوتیه، برنیا، ندروف، رستویه، مث، غزنا و شهر بینا و کلبانک و کرسانک. (از حدود العالم). محمد معین در حاشیهء برهان آرد: ناحیتی در آسیای مرکزی، در مغرب چین. کشوری است در جنوب کوهستانی، و نهر «تسانک پو» یا «براهماپوترا» آنرا مشروب سازد. در شمال آن نجدهای لم یزرع است. مساحت 1150000 کیلومترمربع و دارای 1500000 سکنه است. پایتخت آن «لهاسا» است. مملکت مزبور را روحانیان بودایی اداره می کنند و حکومت در دست «دالایی - لاما» (روحانی اعظم) است - انتهی. تبت یا سی -تسان(2) کشور مستقلی(3) که در جنوب غربی چین و بر سرحد شمالی نپال واقع است و آنرا از جهت ارتفاعی که از سطح دریا دارد، بام دنیا گویند چه بزرگترین و مرتفع ترین فلات آسیا و جهان است که در میان بزرگترین و معظم ترین سلسله جبال جهان قرار دارد و شط های قابل اهمیت جنوبی و شرقی آسیا از آن سرازیر میگردد. فلاتی است لم یزرع و ارتفاع متوسط آن از سطح دریا 5000 متر است (ارتفاع قلهء دماوند از سطح دریا 5465 متر است). جنوب آنرا کوههای بسیار بلند هیمالیا فراگرفته است. کوههای مرتفع دیگری از آن جمله قراقروم در جنوب غربی و آلتین تاغ در شمال و نان شان در شمال شرقی این سرزمین واقع است. وسعت آن 1215000 کیلومترمربع و دارای 1274000 تن سکنه است. پایتخت آن شهر مذهبی «لهاسا»(4) است و «دالایی لاما»(5) بر آن فرمانروایی داشت. هوای این سرزمین بسیار سرد و درجهء حرارت متوسط این منطقه 10 درجهء سانتیگراد زیر صفر است و بر اثر این سرما زراعت و درخت کاری در آنجا بسیار نادر و ناچیز است و تنها منبع ثروت عمدهء این کشور پرورش حیوانات است و علاوه بر فقر مواد غذایی که در این سرزمین حکمفرما است، بر اثر فقدان جنگل موضوع سوخت هم در آنجا یکی از مسائل مشکل را بوجود آورده است. حیواناتی که در این کشور پرورش میدهند عبارتند از: نوعی گاومیش، اسب، گوسفند و بز که پشم و پوست و چرم آنها بزرگترین رقم صادراتی کشور تبت را تشکیل میدهد. پشم بز و گوسفند تبت بر اثر سرما بسیار مرغوب است و در درجهء اول قرار دارد و پارچه های پشمی آن بسیار لطیف و شهرهء آفاق است. معادن طلا در این خطه فراوان است و بطرز بدوی استخراج می گردد و بیشتر رودهایی که بطرف مشرق این سرزمین جریان دارند، دارای ذرات طلا می باشد که در جریانهای آرام رودها بدست می آید. با آنکه رودهای عظیمی از این منطقه سرچشمه میگیرد معذلک در داخل این کشور رودها و برکه های قابل توجه و مورد استفاده کمتر وجود دارد و مخصوصاً بر اثر یخبندان بودن کمتر به کار کشاورزی می آید. رودهای مهم آن عبارتند از: «اندوس»(6) و «تسانگ پو»(7) رود اخیر چون وارد سرحد هند و برمه شود «براهماپـوتر»(8) نام دارد. واردات این کشور نخ، پارچه، مواد غذائی، برنج و چای است و بزرگترین مرکز بازرگانی آن «گیانگتسه»(9) و «یاتونگ»(10) و «گارتوک»(11) و «شی گاتسه»(12) است که سه شهر اول برای داد و ستد بازرگانان خارجی و استقرار نمایندگیها آزاد است. دولت پادشاهی تبت در قرن پنجم یا ششم م. تا سال 914 م. (تاریخ سقوط حکومت سلطنتی) ادامه داشت و در ابتدای قرن یازدهم رژیم لامایی در آنجا برقرار گشت و لاماها تا قرن 15-16 که دورهء تأسیس دالایی لاما بود، مستبدانه در آن جا حکومت می کردند. این کشور و مخصوصاً شهر لهاسا از بزرگترین مراکز مذهبی پیروان بودا و عبادتگاهها و بتکده های عظیم آن زیارتگاه بزرگ بودائیان جهان است و شخص دالایی لاما یک قدرت مذهبی و سیاسی است که در میان قوم مغول و مردم چین و هند و دیگر کشورهای بودایی احترام فراوانی دارد :
صد کارگاه ششتر کرده ست باغ دوش
صد کارگاه تبت کرده ست دشت طی.
منوچهری.
نوبهار آمد و آورد گل و یاسمنا
باغ همچون تبت و راغ بسان عدنا.
منوچهری.
در مشک گیسوی تو بت چین است مر تاتار را(13)
بر رشک آهوی تبت چین است مر تاتار را.
سلمان (؟) (از لغت فرس اسدی چ اقبال ص52).
بشهر اهواز از تب کسی جدا نشود
به تبت اندر غمگین ندید کس دیّار.
احمدبن حسن جرجانی (از جامع الحکمتین چ کربین و معین ص22).
صبا را ندانی ز عطار تبت
زمین را ندانی ز دیبای ششتر.ناصرخسرو.
بینی این باد که گویی دم یارستی
یاش بر تبت و خرخیز گذارستی.
ناصرخسرو.
ای که هر دم ز تبت خلقت
صد شتربار مشک در سفرند.خاقانی.
دستم از نامهء او نافه گشای سخن است
کآهوی تبت توران بخراسان بینم.خاقانی.
ز هندوستان شد به تبت زمین
وز آنجا(14) درآمد به اقصای چین.نظامی.
صبا نافهء مشک تبت نداشت
جهان بوی مشک از چه معنی گرفت.
(شرفنامهء منیری).
رجوع به فارسنامهء ابن بلخی ص51 ، شدالازار ص 501 ، نخبه الدهر دمشقی ص265، التفهیم بیرونی ص 199، عقدالفرید ج7 ص286، عیون الاخبار ج1 ص 219، تاریخ جهانگشای جوینی ج1 ص15، 46، 51 ، 150، 154، تاریخ غازان ص188، الجماهر ص 25، 180، 288، مجمل التواریخ و القصص ص420، 477، 480 و نزهه القلوب چ گای لیسترانج ص 10، 18، 213، 256، 260، 287 و حبیب السیر چ خیام ج2 ص614، ج3 ص پپ، 49، ج4 ص624، 643، 668، 675، 677، 694 و معجم البلدان ج2 ص358، 360 و جامع الحکمتین ناصرخسرو چ هانری کربین و معین ص183، 184 و مشک تبت و دالایی لاما شود.
(1) - در لاروس کبیر (لاروس قرن بیستم) جمعیت تبت 3000000 نفر و در لاروس کوچک سال 1948، 1500000 نفر و در لاروس کوچک سال 1959، 1274000 نفر است.
(2) - Thibet. Tibet. Si-Tsan. (3) - در سال 1959 م. این کشور مورد هجوم چین کمونیست قرار گرفت و هیئت روحانی و دالائی لاما از کوهستانهای جنوبی کشور خود فرار کرده وارد هند شدند. اکنون این کشور بوسیلهء دست نشاندگان چین کمونیست اداره میشود.
(4) - Lhassa.
(5) - Dalai-Lama.
(6) - Indus.
(7) - Tsang Po.
(8) - Brahmapoutre.
(9) - Gyangtse.
(10) - Yatong.
(11) - Gartock.
(12) - Chigatse. (13) - ظ: هر تا، تار را. (از یادداشتهای مرحوم دهخدا بر حاشیهء کتاب لغت فرس).
(14) - ن ل: ز تبت.
صد کارگاه ششتر کرده ست باغ دوش
صد کارگاه تبت کرده ست دشت طی.
منوچهری.
نوبهار آمد و آورد گل و یاسمنا
باغ همچون تبت و راغ بسان عدنا.
منوچهری.
در مشک گیسوی تو بت چین است مر تاتار را(13)
بر رشک آهوی تبت چین است مر تاتار را.
سلمان (؟) (از لغت فرس اسدی چ اقبال ص52).
بشهر اهواز از تب کسی جدا نشود
به تبت اندر غمگین ندید کس دیّار.
احمدبن حسن جرجانی (از جامع الحکمتین چ کربین و معین ص22).
صبا را ندانی ز عطار تبت
زمین را ندانی ز دیبای ششتر.ناصرخسرو.
بینی این باد که گویی دم یارستی
یاش بر تبت و خرخیز گذارستی.
ناصرخسرو.
ای که هر دم ز تبت خلقت
صد شتربار مشک در سفرند.خاقانی.
دستم از نامهء او نافه گشای سخن است
کآهوی تبت توران بخراسان بینم.خاقانی.
ز هندوستان شد به تبت زمین
وز آنجا(14) درآمد به اقصای چین.نظامی.
صبا نافهء مشک تبت نداشت
جهان بوی مشک از چه معنی گرفت.
(شرفنامهء منیری).
رجوع به فارسنامهء ابن بلخی ص51 ، شدالازار ص 501 ، نخبه الدهر دمشقی ص265، التفهیم بیرونی ص 199، عقدالفرید ج7 ص286، عیون الاخبار ج1 ص 219، تاریخ جهانگشای جوینی ج1 ص15، 46، 51 ، 150، 154، تاریخ غازان ص188، الجماهر ص 25، 180، 288، مجمل التواریخ و القصص ص420، 477، 480 و نزهه القلوب چ گای لیسترانج ص 10، 18، 213، 256، 260، 287 و حبیب السیر چ خیام ج2 ص614، ج3 ص پپ، 49، ج4 ص624، 643، 668، 675، 677، 694 و معجم البلدان ج2 ص358، 360 و جامع الحکمتین ناصرخسرو چ هانری کربین و معین ص183، 184 و مشک تبت و دالایی لاما شود.
(1) - در لاروس کبیر (لاروس قرن بیستم) جمعیت تبت 3000000 نفر و در لاروس کوچک سال 1948، 1500000 نفر و در لاروس کوچک سال 1959، 1274000 نفر است.
(2) - Thibet. Tibet. Si-Tsan. (3) - در سال 1959 م. این کشور مورد هجوم چین کمونیست قرار گرفت و هیئت روحانی و دالائی لاما از کوهستانهای جنوبی کشور خود فرار کرده وارد هند شدند. اکنون این کشور بوسیلهء دست نشاندگان چین کمونیست اداره میشود.
(4) - Lhassa.
(5) - Dalai-Lama.
(6) - Indus.
(7) - Tsang Po.
(8) - Brahmapoutre.
(9) - Gyangtse.
(10) - Yatong.
(11) - Gartock.
(12) - Chigatse. (13) - ظ: هر تا، تار را. (از یادداشتهای مرحوم دهخدا بر حاشیهء کتاب لغت فرس).
(14) - ن ل: ز تبت.