تأمر
[تَ ءَمْ مُ] (ع مص) یکدیگر را فرمودن. (تاج المصادر بیهقی). تسلط و تحکم. (منتهی الارب) (اقرب الموارد): تأمر القوم؛ حکم کرد بعض آن مر بعض را. (منتهی الارب). امیری کردن. (زوزنی). ||مشورت کردن. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد).