تألیل
[تَءْ] (ع مص) تیز کردن. (زوزنی). کنارهء چیزی تیز کردن. (تاج المصادر بیهقی) (از اقرب الموارد). تیز کردن و ستیخ کردن گوش(1). (منتهی الارب) (آنندراج).
(1) - این معنی در اقرب الموارد و قطر المحیط در باب تفعیل نیامده است ولی صاحب قطر المحیط ذیل ثلاثی مجرد آن «الّ» آرد: راست کردن و تیز کردن اسب دو گوشش را.
(1) - این معنی در اقرب الموارد و قطر المحیط در باب تفعیل نیامده است ولی صاحب قطر المحیط ذیل ثلاثی مجرد آن «الّ» آرد: راست کردن و تیز کردن اسب دو گوشش را.