تأخیر
[تَءْ] (ع مص) واپس افکندن. (تاج المصادر بیهقی) (از دهار). سپس گذاشتن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). واپس گذاشتن. (آنندراج) (فرهنگ نظام). واپس بردن. (آنندراج). تعقیب و تعویق. (فرهنگ نظام). با لفظ کردن و آوردن مستعمل است. (آنندراج). با لفظ انداختن و کردن و شدن مصدر مرکب آید، این لفظ در عربی مصدر است اما در فارسی هم مصدر استعمال شود و هم اسم جامد. (از فرهنگ نظام) : و در آن تقدیم و تأخیر صورت نبندد. (کلیله و دمنه).
وعدهء تأخیر به سر نامده
لعبتی از پرده به درنامده.نظامی.
گر جان طلبد حبیب عشاق
نه صبر روا بود نه تأخیر.سعدی.
- امثال: در تأخیر آفتها است؛ فی التأخیر آفات :
روزبازار جوانی چند روزی بیش نیست
نقد را باش ای پسر کآفت بود تأخیر را.
سعدی.
بفتراک ار همی بندی خدا را زود صیدم کن
که آفتهاست در تأخیر و طالب را زیان دارد.
حافظ (از امثال و حکم).
||دفع الوقت. ||ممانعت. (ناظم الاطباء). ||سپس ماندن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). ||درنگی و دیری. توقف. عقب انداختگی و دیرکردگی و عقب ماندگی. (ناظم الاطباء).
- بلاتأخیر؛ بدون درنگ و بسرعت. (ناظم الاطباء).
وعدهء تأخیر به سر نامده
لعبتی از پرده به درنامده.نظامی.
گر جان طلبد حبیب عشاق
نه صبر روا بود نه تأخیر.سعدی.
- امثال: در تأخیر آفتها است؛ فی التأخیر آفات :
روزبازار جوانی چند روزی بیش نیست
نقد را باش ای پسر کآفت بود تأخیر را.
سعدی.
بفتراک ار همی بندی خدا را زود صیدم کن
که آفتهاست در تأخیر و طالب را زیان دارد.
حافظ (از امثال و حکم).
||دفع الوقت. ||ممانعت. (ناظم الاطباء). ||سپس ماندن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). ||درنگی و دیری. توقف. عقب انداختگی و دیرکردگی و عقب ماندگی. (ناظم الاطباء).
- بلاتأخیر؛ بدون درنگ و بسرعت. (ناظم الاطباء).