تای تای
(اِ مرکب) نخ نخ، رشته رشته :
او مست بود و دست به ریشم دراز کرد
برکند تای تای و پراکند تارتار.سوزنی.
رجوع به تای شود.
او مست بود و دست به ریشم دراز کرد
برکند تای تای و پراکند تارتار.سوزنی.
رجوع به تای شود.