پیمایش
[پَ / پِ یِ] (اِمص) کار پیماینده. || اسم از پیمودن. کیله. (منتهی الارب). اندازه گیری. عمل پیمودن و اندازه کردن :
ز هر مرز هر کس که دانا بدند
به پیمایش اندر توانا بدند.فردوسی.
میان دو صد چاهساری شگفت
بپیمایش اندازه نتوان گرفت.فردوسی.
مذارعه؛ به پیمایش بیع کردن. عذمذم؛ پیمایش تخمینی. (منتهی الارب). || مساحت.
ز هر مرز هر کس که دانا بدند
به پیمایش اندر توانا بدند.فردوسی.
میان دو صد چاهساری شگفت
بپیمایش اندازه نتوان گرفت.فردوسی.
مذارعه؛ به پیمایش بیع کردن. عذمذم؛ پیمایش تخمینی. (منتهی الارب). || مساحت.