پیشواز
[شْ] (اِ مرکب) پیشباز. استقبال. استقبال کردن و استقبال کننده. (غیاث) :
بهار آمد از باغ فردوس باز
می و نغمه را فرض شد پیشواز.
ملاطغرا (از آنندراج).
|| (ص مرکب) جلو گشاده که قسمت قدامی آن چاک باشد و باز (جامه). قبای پیشواز؛ قسمی قبا که ظاهراً از گریبان تا دامان چاک داشته است مقابل بغل بند (آنندراج) :
فروغ لالهء گلشن بسیمای تو می زیبد
قبای پیشواز گل ببالای تو می زیبد.
محسن تأثیر (از آنندراج).
قبا بر روی فرجی و خرمی و پیشواز مپوشید. (نظام قاری ص169).
چنین که دکمهء لؤلؤ به پیشواز بود
بجیب فکرت من از معانیست درر.
نظام قاری.
بهار آمد از باغ فردوس باز
می و نغمه را فرض شد پیشواز.
ملاطغرا (از آنندراج).
|| (ص مرکب) جلو گشاده که قسمت قدامی آن چاک باشد و باز (جامه). قبای پیشواز؛ قسمی قبا که ظاهراً از گریبان تا دامان چاک داشته است مقابل بغل بند (آنندراج) :
فروغ لالهء گلشن بسیمای تو می زیبد
قبای پیشواز گل ببالای تو می زیبد.
محسن تأثیر (از آنندراج).
قبا بر روی فرجی و خرمی و پیشواز مپوشید. (نظام قاری ص169).
چنین که دکمهء لؤلؤ به پیشواز بود
بجیب فکرت من از معانیست درر.
نظام قاری.