پولادگر
[گَ] (ص مرکب) آنکه پولاد سازد. توسعاً آهنگر:
بدان دست بردند آهنگران
چو شد ساخته کار گرز گران
پسند آمدش کار پولادگر
ببخشیدشان جامه و سیم و زر.فردوسی.
بفرمود خسرو [کی خسرو] بپولادگر
که بند گران ساز مسمار سر
هم اندر زمان پای کردش [گرگین را] ببند
که از بند گیرد بداندیش پند.فردوسی.
بفرمود خسرو بپولادگر
که سازد برو بند و غل و تبر(؟).
فردوسی (از آنندراج).
ط پولادلو.
(اِخ) دهی از دهستان باراندوز چای بخش حومهء شهرستان ارومیه، واقع در 22 هزارگزی جنوب خاوری ارومیّه، در مسیر شوسهء ارومیّه بمهاباد، جلگه، معتدل، مالاریائی، دارای 70 تن سکنه. آب آن از رود درین قلعه، محصول آنجا غلات و حبوبات و انگور و توتون و چغندر. شغل اهالی زراعت، صنایع دستی جوراب بافی و راه شوسه است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4).
بدان دست بردند آهنگران
چو شد ساخته کار گرز گران
پسند آمدش کار پولادگر
ببخشیدشان جامه و سیم و زر.فردوسی.
بفرمود خسرو [کی خسرو] بپولادگر
که بند گران ساز مسمار سر
هم اندر زمان پای کردش [گرگین را] ببند
که از بند گیرد بداندیش پند.فردوسی.
بفرمود خسرو بپولادگر
که سازد برو بند و غل و تبر(؟).
فردوسی (از آنندراج).
ط پولادلو.
(اِخ) دهی از دهستان باراندوز چای بخش حومهء شهرستان ارومیه، واقع در 22 هزارگزی جنوب خاوری ارومیّه، در مسیر شوسهء ارومیّه بمهاباد، جلگه، معتدل، مالاریائی، دارای 70 تن سکنه. آب آن از رود درین قلعه، محصول آنجا غلات و حبوبات و انگور و توتون و چغندر. شغل اهالی زراعت، صنایع دستی جوراب بافی و راه شوسه است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4).