پوکه
[کَ / کِ] (اِ) فشنگ که باروت و گلوله در آن ننهاده باشند. غلاف فشنگ بی سرب و باروت یا خالی شده از سرب و باروت پس از تیراندازی. فشنک که مادهء سوزنده و گلوله ندارد. ||پوک.
- زغال پوکه؛ زغال که یکبار آن را افروخته و کشته باشند. پوکه زغال. زغال که یکبار آتش شده بود و بار دیگر آتش و سپس زغال شود.
- ||زغالی از چوبهای سست.
- مروارید پوکه؛ مروارید که صلابت و سختی آن بواسطهء کهنگی و مرور زمان بر او بشده باشد.
- زغال پوکه؛ زغال که یکبار آن را افروخته و کشته باشند. پوکه زغال. زغال که یکبار آتش شده بود و بار دیگر آتش و سپس زغال شود.
- ||زغالی از چوبهای سست.
- مروارید پوکه؛ مروارید که صلابت و سختی آن بواسطهء کهنگی و مرور زمان بر او بشده باشد.