ابوالعباس
[اَ بُلْ عَبْ با] (اِخ) قصاب احمدبن محمد بن عبدالکریم آملی. یکی از مشایخ تصوف و مرید محمد بن عبدالله طبری. او در نیمهء دویم مائهء چهارم میزیست و معاصر بود با عضدالدولهء دیلمی. و شیخ ابوالحسن خرقانی صحبت ابوالعباس دریافته و دیری بخانقاه او روز گذرانیده است. و گویند وی امّی بود و از علوم ظاهری حظی نداشت. لکن غوامض مسائل هر علم به آسانی می گشود و یکی از ائمهء علمای طبرستان می گفت از نعمتهای الهی که ما را بدان مخصوص فرموده وجود ابوالعباس است تا هر چیز از اصول دین و دقایق توحید بر ما مشکل شود از او درخواهم و او حل کند. و عطار گوید: او در آفات عیوب نفس دیدن، اعجوبه ای بود و در ریاضت و کرامت و فراست و معرفت شأنی عظیم داشت. او را عامل مملکت گفته اند و پیرو سلطان عهد بود و شیخ میهنه را گفت که اشارت و عبارت نصیب تست. نقل است که شیخ ابوسعید را گفت اگر ترا پرسند که خدای تعالی شناسی مگو که شناسم که آن شرک است و مگو که نشناسم که آن کفر است و لیکن چنین گوی که عرفنا الله ذاته بفضله؛ یعنی خدای تعالی ما را آشنای ذات خود گرداناد بفضل خویش. و گفت پیران آئینهء تواند چنان بینی ایشانرا که توئی و گفت طاعت و معصیت من در دو چیز بسته اند، چون بخورم مایهء همه معصیت در خود بیابم و چون دست باز کنم اصل همهء طاعت در خود بیابم. و گفت مصطفی نمرده است نصیب چشم تو از مصطفی مرده است. و گفت جوانمردان راحت خلقند نه وحشت خلق. و گفت دنیا گنده است و گنده تر از آن دنیا، دلی که خدای تعالی آن دل بعشق دنیا مبتلا گردانیده است. و گفت اگر کسی بودی که خدایرا طلب کردی جز خدای، خدای دو بودی. نقل است که کسی از او پرسید که شیخا کرامت تو چیست گفت من کرامات نمیدانم امّا آن میدانم که در ابتدای هر روز گوسفندی بکشتمی و تا شب بر سر نهاده می گردانیدمی در جملهء شهر تا تسوئی سود کردمی یا نه، امروز چنان می بینم که مردان عالم برمیخیزند و از مشرق تا بمغرب بزیارت ما پای افزار در پا میکنند. چه کرامت خواهید زیادت از این. رجوع به تذکره الاولیاء و نامهء دانشوران ج2 ص349 شود.
درگاه به پرداخت ملت برای ووکامرس
اتصال فروشگاه شما به شبکه به پرداخت ملت برای پرداخت آنلاین سریع و مطمئن با تمامی کارتهای عضو شتاب
مشاهده جزئیات محصول