پشتک
[پَ تَ] (اِ) صاحب فرهنگ شعوری گوید بمعنی شبنم است و در بعض نسخه ها بمعنی پشگ گوسفند و بز آمده است و بیت ذیل شمس فخری را شاهد آورده است :
شیر در بیشه اژدها در کوه
بفکند از نهیب او پشتک(1).
پشت کار.
[پُ / پُ تِ] (اِ مرکب) قوهء به انجام رسانیدن کاری آغازکرده. پایداری در اتمام عملی(1). || تکیه گاه. معتمد: و عزالدین حسین خرمیل که والی هراه بود و روی بازار و پشت کار ملک سلاطین. (جهانگشای جوینی).
- پشت کار داشتن؛ داشتن قوه ای که آدمی را به اتمام و انجام کاری دارد.
- پشت کاری را گرفتن؛ پیوسته به آن مشغول بودن. مستمراً به اندیشهء آن بودن. دنبال کردن کاری را.
(1) - شعوری در نقل ها نیز مرتکب غلطهای بسیار میشود. شمس فخری که خود او نیز چندان طرف اعتماد نیست گوید: نشگ؛ درخت کاج باشد، نیز نشگ دیگر دندان بزرگ مار و سگ و شیر و گرگ را گویند و ناب نیز گویند:
چون تو گردد مخالف ار گردد
شاخ بید از خلاف همچون نشگ.
شیر در بیشه اژدها در کوه
بفکند از نهیب تیغ تو نشگ.
و شمس فخری نیز یشک بمعنی دندان... را بغلط نشک و بشک بمعنی شب نم را نیز بخطا یشک خوانده است.
.
(فرانسوی)
(1) - Perseverance
شیر در بیشه اژدها در کوه
بفکند از نهیب او پشتک(1).
پشت کار.
[پُ / پُ تِ] (اِ مرکب) قوهء به انجام رسانیدن کاری آغازکرده. پایداری در اتمام عملی(1). || تکیه گاه. معتمد: و عزالدین حسین خرمیل که والی هراه بود و روی بازار و پشت کار ملک سلاطین. (جهانگشای جوینی).
- پشت کار داشتن؛ داشتن قوه ای که آدمی را به اتمام و انجام کاری دارد.
- پشت کاری را گرفتن؛ پیوسته به آن مشغول بودن. مستمراً به اندیشهء آن بودن. دنبال کردن کاری را.
(1) - شعوری در نقل ها نیز مرتکب غلطهای بسیار میشود. شمس فخری که خود او نیز چندان طرف اعتماد نیست گوید: نشگ؛ درخت کاج باشد، نیز نشگ دیگر دندان بزرگ مار و سگ و شیر و گرگ را گویند و ناب نیز گویند:
چون تو گردد مخالف ار گردد
شاخ بید از خلاف همچون نشگ.
شیر در بیشه اژدها در کوه
بفکند از نهیب تیغ تو نشگ.
و شمس فخری نیز یشک بمعنی دندان... را بغلط نشک و بشک بمعنی شب نم را نیز بخطا یشک خوانده است.
.
(فرانسوی)
(1) - Perseverance