پز
[پُ] (فرانسوی، اِ)(1) بمعنی وضع و تظاهر و ادعا. در زبان فارسی بمعنی ریخت و هیأت و شکل و صورت : پزش را باش! یعنی هیأت و ظاهر او را نگر.
- بدپز؛ بدشکل. بدریخت.
- خوش پز؛ خوش هیأت. خوش ریخت. زیبا.
- امثال: پُزِ عالی جیبِ خالی.
(1) - Pose.
- بدپز؛ بدشکل. بدریخت.
- خوش پز؛ خوش هیأت. خوش ریخت. زیبا.
- امثال: پُزِ عالی جیبِ خالی.
(1) - Pose.