پروین

معنی پروین
[پَرْ] (اِخ)(1) شش ستاره است یک به دیگر خزیده مانند خوشهء انگور. (التفهیم بیرونی). چند ستارهء کوچک باشد یکجا جمع شده در کوهان ثور و آنرا بعربی ثریا خوانند و نام منزلی است از جملهء 28 منزل قمر و بعضی گویند این ستاره ها دنبهء حمل است نه کوهان ثور و اول اَصح است. (برهان قاطع). شش ستارهء کوچک که با هم مجتمع اند و در ایام زمستان از اول شب نمایان باشند. (غیاث اللغات). پروین را بعربی ثریا، هم چنین النجم گویند. در منظومهء ستاره های برج ثور دو گروه ستاره موجود است که یکی همین پروین است و به یونانی پله ایادس(2) گفته اند یعنی انبوه که ثریا بعربی هم همان معنی را دارد و از ستاره های شفاف ثریا یکی را هادی النجم و دیگری را تالی النجم و سومی را که از پشت سر اینها می آید دبران گویند. گروه دوم را به مناسبت ستارهء شفاف بزرگ آن بعربی الفنیق (شتر نر، حیوان نر) و ستاره های اطراف آن را القلاص (شتران کوچک) و به یونانی هیادس(3) گفته اند. پروین چند ستارهء خرد باشد نزدیک هم و مردم آن را بیکدیگر بسیار نمایند چه گویند بر اجتماع دلالت دارد برخلاف بنات النعش که بر تفرقه دلیل کند و بدین سبب به یکدیگر ننمایند. (صحاح الفرس). پرو. پروه. پَرَن. پَرَند. نرگسَه. نرگسهء چرخ. نرگسهء سقف لاجورد. رفه. رمه. و رجوع به ثریا شود :
هست پروین چو دستهء نرگس
همچو بنات نعش رنگینان.
فیروز مشرقی (از فرهنگ رشیدی).
ستاره چو گل گشت و گردون چو باغ
چو پروانه پروین و مه چون چراغ.
فردوسی.
در و دشت گفتی که زرین شده ست
کمرها ز گوهر چو پروین شده ست.
فردوسی.
بت آرای چون او نبینی بچین
بر او ماه و پروین کنند آفرین.فردوسی.
دو لشکر بناگه بهم باز خورد
به پروین برآمد خروش نبرد.فردوسی.
وز آنروی لشکر سوی چین کشید
سر نامداران به پروین کشید.فردوسی.
ازینسان یکی شارسان ساختم
سرش را به پروین برافراختم.فردوسی.
جهان گشت چون روی زنگی سیاه
نه خورشید پیدا نه پروین نه ماه.فردوسی.
کسی کش پدر ناصرالدین بود
سر تخت او تاج پروین بود.فردوسی.
سزد که پروین بارد دو چشم من شب و روز
کنون کز این دو شب من شعاع برزد پرو.
کسائی.
با سماع چنگ باش از چاشتگه تا آن زمانک
بر فلک پروین پدید آید چو سیمین شفترنگ.
عسجدی.
وز تپانچه زدن این دو رخ زراندودم
آسمان گون شد و اشکم شده چون پروینا.
عروضی.
بجای نعل نوَمَه بسته برپای
بجای دُرّ پروین بفتَه بر بش.اسدی.
نادان اگر نیاید پیشم عجب چه داری
پروانه چون برآید هرگز بچرخ پروین.
ناصرخسرو.
آنگه یقین بدان که برون آید
از کوه تن بجای گهر پروین.ناصرخسرو.
چشم و دهن و دو بینی و گوش
پروین تو است خود همی بین.ناصرخسرو.
صبح را بنگر پس پروین بدان ماند درست
کز پس سیمین تذروی بسدین عنقاستی.
ناصرخسرو.
پروین چو هفت خواهر خود دایم
بنشسته اند پهلوی یکدیگر.ناصرخسرو.
پروین بجای قطره ببارد ز میغ
گر میغ بگذرد ز بر برزنش.ناصرخسرو.
جمع برآمد همی شکوفه چو پروین
باز شود چون بنات نعش پریشان.
عثمان مختاری.
آن قوم که بودند پراکنده تر از نعش
گشتند فراهم ز سخای تو چو پروین.سنائی.
گاویست در آسمان سنامش پروین(4)
یک گاو دگر نهفته در زیر زمین
چشم خردت گشای ای مرد یقین
زیر و زبر دو گاو مشتی خر بین.خیام.
که تا مهد بر پشت پروین کشم
بیاد شه آن جام زرین کشم.نظامی.
همه آرام گرفتند و شب از نیمه گذشت
وانچه در خواب نشد چشم من و پروین است.
سعدی.
بتابد بسی ماه و پروین و هور
که سر برنداری ز بالین گور.
سعدی (بوستان).
اگر خود روز را گوید شب است این
بباید گفت آنک ماه و پروین.
سعدی (گلستان).
مگر پروین نماید بر سواد شب که این خازن
بروی نطع مشکین ریخت مشت لولوء لالا.
نظام استرابادی.
گه ز پروینْش چون بنات النعش
جمع دشمن همه پریشان باد.؟
مگر که پروین بر آسمان سپاه تو شد
که هیچ حادثه آنرا ز هم نکرد جدا؟
پروین اعتصامی.
[پَرْ نِ اِ تِ] (اِخ)مسمّاه به رخشنده. شاعرهء ایرانی. دخت مرحوم یوسف اعتصامی (اعتصام الملک آشتیانی). وی در 25 اسفندماه 1285 ه . ش. در تبریز متولد گردید. در کودکی با پدر به تهران آمد و بقیهء عمر خود را در این شهر گذرانید. ادبیات فارسی و عرب را نزد پدر آموخت و دوره و مدرسه اناثیهء امریکائی تهران را در خرداد (جوزا) 1303 بپایان رسانید. در تیر 1313 با پسرعموی پدر خود ازدواج کرد.و او را شوهر به کرمانشاهان برد لیکن این وصلت نامتناسب بیش از دوماه ونیم نپائید و به خانهء پدر بازگشت و تقریباً نه ماه بعد رسماً تفریق کردند. چندی در کتابخانهء دانش سرای عالی تهران سمت کتابداری داشت و در شب شنبهء 16 فروردین 1320 پس از 12روز ابتلاء به مرض حصبه نیمه شب در تهران درگذشت و به قم در صحن جدید در مقبرهء خانوادگی پهلوی قبر پدر خود مدفون شد. او از طفولیت (در حدود هفت سالگی) به شعر گفتن آغاز کرد قریحهء سرشار و استعداد خارق العادهء وی همواره مورد استعجاب فضلا و دانشمندانی که با پدر او خلطه داشتند می بود. (رجوع شود به دیوان پروین چ 1323 ه . ش. ص371). دیوان وی تاکنون هشت هزار نسخه (بسال 1314 و 1320 و 1323 ه . ش.) بچاپ رسیده است طبع اخیر قسمت عمدهء قصائد و مثنویات و تمثیلات و مقطعات و مفردات را شامل است. پروین یک قسمت از اشعار خود را که مطبوع طبع وقّاد وی نبود چند سال پیش از مرگ خود بسوخت و بعض اشعار وی پیش از آنکه بصورت دیوان منتشر شود در مجلد دوم مجلهء بهار که به قلم پدر والاگهر او مرحوم یوسف اعتصام الملک انتشار می یافت چاپ میشد (شعبان 1339 جمادی الاول 1341 ه . ق.). آقای ملک الشعراء بهار را در چاپ اول دیوان(1) دیباچه ای است که قسمتی از آنرا ذیلا نقل می کنیم: این دیوان ترکیبی است از دو سبک و شیوهء لفظی و معنوی، آمیخته با سبکی مُستقل؛ و آن دو، یکی شیوهء شعراء خراسان است خاصه استاد ناصرخسرو و دیگر شیوهء شعراء عراق و فارس بویژه شیخ مصلح الدین سعدی؛ و از حیث معانی نیز بین افکار و خیالات حکما و عرفا است و این جمله با سبک و اسلوب مستقلی که خاص عصر امروزی و بیشتر پیرو تجسم معانی و حقیقت جوئی است ترکیب یافته و شیوهء بدیع بوجود آورده است. قصائد این دیوان، بوئی و لمحه ای از قصائد ناصرخسرو دارد و در ضمن آنها ابیاتی که زبان شیرین سعدی و حافظ را فرایاد می آورد بسیار است، و بالجمله در پند و اندرز و نشان دادن مکارم اخلاق و تعریف حقیقت دنیا از نظر فیلسوف عارف و تسلیت خاطر بیچارگان و ستمدیدگان و مفاد «قُل متاعُالدنیا قلیل» و «نجی المخفون» دل خونین مردم دانا را سراسر تسلیتی است، در همان حال، راه سعادت و شارع حیات و ضرورت دانش و کوشش را نیز بطرزی دلپسند بیان میکند و میگوید در دریای شوریدهء زندگی با کشتی علم و عزم راهنورد باید بود و در فضای امید و آرزو با پروبال هنر پرواز باید کرد:
علم سرمایهء هستی است نه گنج زر و مال
روح باید که از این راه توانگر گردد.
میتوان گفت در «قصاید» طرز گفتارش طوریست و در «قطعات» طوری دیگر. زیرا چنانکه خواهیم گفت بیشتر قطعات بطرز «سؤال و جواب» یا «مناظره» بسته شده و گویا این شیوه از قدیم الایام خاص ادبیات شمال و غرب ایران بوده و در آثار پهلوی قبل از اسلام هم «مناظرات» دیده شده و در میان شعرای اسلامی نیز بیشتر «مناظرات» به شاعران آذربایجان و عراق اختصاص داشته است... در اینجا باز استقلال فکر خانم پروین روشن میشود، زیرا اگر تنها پای بند تتبع شده بود چون مناظرات بندرت از اساتید باقی مانده و بیشتر اسلوب شعرای خراسان در مد نظر بوده و کتب چاپ شده هم از همان جنس بیشتر در دسترس میباشد بایستی این قسمت یعنی قطعات مناظره از این دیوان حذف میشد و از اصل به خیال گوینده نمیرسید. لکن پیداست که شاعرهء ما میراثِ قدیم نیاکان عراقی خود را در گنجینهء روح ذخیره داشته و با وجود تأثیر مطالعهء قصاید شاعران خراسان یا کلیات شیخ شیراز باز نخبه و جلّ گفتارش در زمینهء عادات و رسوم زادبوم اصلی است... بالجمله، آنچه معلوم است خانم پروین از روی فطرت و غریزهء خویش، بار دیگر این شیوهء پسندیده را در قطعات جاوید خود احیاء کرده است. باری، از قرائت قصائد پروین لذتی بردم و دیگر بار نغمات دلفریب دیرینه با گوشم آشنا شد. در خلال این نغمه های موزون و شورانگیز که پرده و نیم پردهء قدیم را فرایاد می آورد. آهنگهای تازه نیز بگوش رسید که دل شکسته و خاطر افسرده را پس از آن بیانات حکیمانه و تسلیت های عارفانه به سوی سعی و عمل، امید، حیات، اغتنام وقت، کسب کمال و هنر، همت و اقدام، نیکبختی و فضیلت، رهنمائی میکند:
دیوانگی است قصهء تقدیر و بخت نیست
از بام سرنگون شدن و گفتن این قضاست
در آسمان علم، عمل برترین پر است
در کشور وجود هنر بهترین غناست
میجوی گرچه عزم تو ز اندیشه برتر است
میپوی گرچه راه تو در کام اژدهاست.
خواننده در این قصائد خود را یکبار در عوالمی رنگارنگ که بصورت یک عالم مستقل درآمده باشد می بیند. طرز بیان ناصرخسرو را در تمثیلات سنائی و استغنای حافظ را در فصاحت و صراحت سعدی مینگرد. حکیمی عارف و عارفی حکیم و ناصحی پاک سرشت جای بجای در خودنمائی و جلوه گری است، و عجب آنکه اینهمه ساز و برگ و آراستگی و ترکیبات مختلف را چنان در یک کالبد جای داده و قبلاً در ضمیر مرکب ساخته است که گوئی این اشعار همه در یک ساعت گفته شده است. احساسات متضاد و احوال و حوادثی که شاعر را برانگیخته، هیچوقت طرز و سبک خاص او را از اختیارش بیرون نیاورده است:
با خبر باش که بی مصلحت و قصدی
آدمی را نبرد دیو به مهمانی
اژدهای طمع و گرگ طبیعت را
گر بترسی، نتوانی که بترسانی
گر توانی،به دلی توش و توانی ده
که مبادا رسد آن روز که نتوانی
خون دل چند خوری در دل سنگ، ای لعل
مشتریهاست برای گهر کانی.
خواننده همین که خواست از خواندن قصاید خسته شود بقسمت «قطعات» که روح این دیوان است میرسد. اینجا دیگر خستگی نیست لطف بیان و دقت معانی و ذوق ابتکار در اینجا اتفاق و امتزاجی بسزا دارد. گویندهء ماهر، خود را در این قسمت زیادتر نشان میدهد، یا بقول مخفی زیادتر پنهان میکند:
در سخن مخفی شدم چون رنگ و بو در برگ گل
هر که خواهد دید گو اندر سخن بیند مرا.
از پنج شش غزل (که چون غزل سازی ملایم طبع پروین نبوده، قصاید کوتاهش باید خواند) چون بگذریم، میرسیم به مثنویهای کوتاه و مختلف الوزن و قطعه های زیبای دلپذیر و طرزهای کهنه و نو، که پروین زیادتر استقلال و شخصیت خود را در آنها بکار برده؛ عالم خیال و حقیقت و عواطف رقیقه را در هر قطعه، ماهرانه بهم آمیخته و ریخته کاری کرده است. خانم پروین در «قطعات» خود مهر مادری و لطافت روح خویش را از زبان طیور، از زبان مادران فقیر، از زبان بیچارگان بیان میکند. گاه مادری دلسوز و غمگسار و گاه در اسرار زندگی با ملای روم و عطار و جامی سر همقدمی دارد:
مرغک اندر بیضه چون گردد پدید
گوید اینجا بس فراخ است و سپید
عاقبت کان حصن سخت از هم شکست
عالمی بیند همه بالا و پست
گه پَرَد آزاد در کهسارها
گه چمد سرمست در گلزارها.
ولی بیشتر خود پروین است که اینجا به خانه داری پرداخته است و افکار لطیف و پرشور اوست که به صدهزار جلوه بیرون آمده و سزاوار است که با صدهزار دیده آنرا تماشا کنند. هنر آنجاست که از زبان همه چیز سخن میگوید: چشم و مژگان، دام و دانه، مور و مار، سوزن و پیرهن، دیگ و تاوه، خاک و باد، مرغ و ماهی، صیاد و مرغ، شبنم، ابر و باران، کرباس و الماس، کوه و کاه، بالاخره جماد و نبات و انسان و حیوان و معانی مانند امید و نومیدی و لطائف و بدایع دیگر... و عاقبت، خواننده را در عالم «الف لیله» و «کلیله و دمنه» و عوالم طفولیت و جوانی و پیری و هزاران احوال درونی و برونی سیر میدهد و تسلیت می بخشد. ماکیان، کبوتر، گنجشک، گربهء دزد، روباهی که در کمین ماکیان است، جوجه های مرغ، کودک فقیر، عجوز مسکین ناتوان، گل پژمرده، مرکب از قسمتی از خیالات گوینده بوده و ما را در زیر غرفه ای مینشاند و با این اسباب و ابزارها به صد رنگ آمیزی و افسونگری اندوهگین میکند و متفکر میدارد و بندرت میخنداند. دائماً در فکر است، بیشتر نگران وظائف مادری است. وقتی که از این اندیشه ها خسته میشود به یاد لطف خدا میافتد و قطعهء «لطف حق» را مردانه میسراید و خواننده را با حقایق و افکاری بالاتر آشنا میسازد و در همان حال نیز از وظیفهء مادری دست برنمیدارد و باز هم مادری است نگران:
مادر موسی چو موسی را به نیل
درفکند از گفتهء رَبّ جلیل
خود ز ساحل کرد با حسرت نگاه
گفت کای فرزندِ خرد بی گناه
گر فراموشت کند لطف خدای
چون رهی زین کشتی بی ناخدای
گر نیارد ایزد پاکت بیاد
آب، خاکت را دهد ناگه بباد.
نفس را مطابق تعبیر عرفا میشناسد. اهریمن را که روح آریائی با آن وجود دوزخی کینهء دیرینه دارد، همه جا در کمین جان پاک آدمی میداند. مهر و عاطفت و اشفاق و علم و فضائل اخلاق را طریقهء رستگاری دانسته و تشکیل خانوادهء مهربان و کودکان نورس و سعادت آرام و بی سر و صدا را نتیجهء حیات می پندارد. این دیوان از افکار و خیالات و تعبیرات دیگران خالی نیست. ممکن است تتبع خانم پروین با حافظهء قوی و ادراک پاک او بر مأخذ و مصدر فلان تعبیر یا تشبیه آگاه نباشد: لکن هر چه هست، نتیجه از خود اوست. فی المثل، اگر اختلاف و گفتگوی دل و دیده را در رباعی سعدی دیده است:
تقصیر ز دل بود و گناه از دیده
آه از دل و صدهزار آه از دیده.
و همین معنی را باز از زبان باباطاهر عریان شنیده:
ز دست دیده و دل هر دو فریاد
که هر چه دیده بیند، دل کند یاد.
نخواسته است از سر این مضمون درگذرد و قطعهء «دیده و دل» را ساخته، اما تمامتر و لطیف تر و با نتیجه ای که خواننده قانع و راضی شده فراموش میکند که این معنی را پیش از این باختصار شنیده است:
ترا تا آسمان، صاحب نظر کرد
مرا مفتون و مست و بی خبر کرد
شما را قصه، دیگرگون نوشتند
حساب کار ما با خون نوشتند
هر آن گوهر که مژگان تو میسفت
نهان با من هزاران قصه میگفت
مرا شمشیر زد گیتی، ترا مشت
ترا رنجور کرد اما مرا کشت
اگر سنگی ز کوی دلبر آمد
ترا برپای و ما را بر سر آمد
ترا یک سوز و ما را سوختن هاست
ترا یک نکته و ما را سخنهاست.
... در ایران که کان سخن و فرهنگ است اگر شاعرانی از جنس مرد پیدا شده اند که مایهء حیرت اند جای تعجب نیست؛ اما تاکنون شاعری از جنس زن که دارای این قریحه و استعداد باشد و با این توانائی و طی مقدمات تتبع و تحقیق، اشعاری چنین نغز و نیکو بسراید، از نوادر محسوب و جای بسی تعجب و شایستهء هزاران تمجید و تحسین است. خانم پروین بتمام شرایط شاعری عمل کرده است اگر احیاناً بقول نظامی عروضی، دوازده هزار بیت شعر از اساتید حفظ نداشته باشد باز بقدری که وی را بتوان با کلمات و اصطلاحات و امثال متقدمین تا درجه ای که ضرورت دارد آشنا خواند، آشناست. هرگاه تنها غزل «سفر اشک» از این شاعرهء شیرین زبان باقیمانده بود، کافی بود که وی را در بارگاه شعر و ادبیات حقیقی جایگاه عالی و ارجمند بخشد؛ تا چه رسد به «لطف حق»، «کعبهء دل»، «گوهر اشک»، «روح آزاد»، «دیده و دل»، «دریای نور»، «گوهر و سنگ»، «حدیث مهر»، «ذرّه»، «جولای خدا»، «نغمهء صبح» و سایر قطعات که هر یک برهان آشکار بلاغت و سخندانی اوست. شاید خوانندهء شوریده سری از ما بپرسد: پس این دیوان دربارهء عشق که تنها چاشنی شعر است چه میگوید؟ آری نباید این معنی را از یاد برد، زیرا هرچند شاعرهء مستوره را عزت نفس و دورباش عصمت و عفاف رخصت نداده است که یک قدم در این راه بردارد؛ اما باز چون نیک بنگری صحیفه ای از عشق تهی نمانده است، لکن نه آن عشقی که در مکتب لیلی و مجنون درس میدادند عشقی که جور یار، زردی رخسار، جفای رقیب، سوز و گداز فراق و هزاران افسانهء دیگر جزو لاینفک آن میبود، عشقی که اتفاقاً امروز مفهوم حقیقی خود را از کف داده و جز الفاظی چند بر زبان مقلدان مکتب قدیم از آن برجای نیست. چنین عشق و طریقهء مبتذل، در این دیوان نمیتوانست بوجود آید، زیرا با حقیقت گوئی مخالف و با شخصیت گوینده نیز مُغایر بود. از این معنی که بگذریم، میرسیم به عشق واقعی: آن عشقی که شعرای بزرگ بدان سر نیاز فرود آورده اند، عشقی که به حقایق و معنویات و معقولات وابسته است، عشقی که بنیان آفرینش انسان بر آن نهاده شده. چنین عشقی، همان قسم که گفتیم، اساس این دیوان است. هنر بزرگ شاعرهء ما در همین جاست که توانسته است این معنی بزرگ را همه جا در گفتار خود بشکلی جاذب و اسلوبی لطیف بپروراند و حقیقت عشق را مانند میوهء پاک و منزّهی که از الیاف خشن و شاخ و برگ بیهوده و مسموم جدا ساخته باشند، با صفای اثیر و رخشندگی نور و چاشنی روح بر سر بازار سخن رواج دهد(2).
(1) - Les Pleiades.
(2) - Pleiades.
(3) - Hyades. (4) - به تصحیح قیاسی مؤلف. و در نسخ: گاویست در آسمان و نامش پروین. («گاو پروین» خود نام ثور است و بیت به صورت متن نیز درست است).
(1) - مورخ 1314 ه . ش. در زمان حیات شاعر.
(2) - دیوان قصائد و مثنویات و تمثیلات و مقطعات خانم پروین اعتصامی چ 3 صص7-14.
اشتراک‌گذاری
قافیه‌یاب برای اندروید

با خرید نسخه اندرویدی قافیه‌یاب از فروشگاه‌های زیر از این پروژه حمایت کنید:

 قافیه‌یاب اندرویدی هم‌صدا

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید
نرم‌افزار فرهنگ عروضی

فرهنگ عروضی هم‌صدا برای اندروید

فرهنگ لغت جامع عروض و قافیه با قابلیت وزن یابی.

گنجور

گنجور مجموعه‌ای ارزشمند از سروده‌ها و سخن‌رانی‌های شاعران پارسی‌گوی است که به صورت رایگان در اختیار همگان قرار گرفته است. برای مشاهده وب‌سایت گنجور اینجا کلیک کنید.

دریای سخن

نرم‌افزار دریای سخن کتابخانه‌ای بزرگ و ارزشمند از اشعار و سخنان شاعران گرانقدر ادب فارسی است که به حضور دوستداران شعر و ادب تقدیم می‌داریم.