پروزن
[پَرْ وَ زَ] (اِ) پرویزن. پرویز. پریزن. پریز. آردبیز. غربال. || هرچیز پرسوراخ و شبکه دار :
چرخ پنداری بخواهد بیختن
زان همی پوشد لباس پروزن.ناصرخسرو.
و رجوع به پرویزن شود.
پروزیاد.
(اِخ)(1) نام قدیم شهری است که اکنون بروسا خوانند. شهر مذکور در مملکت بی تی نیه (واقع در شمال آسیای صغیر در کنار دریای سیاه) قرار دارد. و بقول سترابون(2)بعهد کرزوس بنا شده است. در قرون بعد در زمان استیلای ترکهای عثمانلو در آسیای صغیر، عثمان و اورخان آنرا پایتخت خود کردند و تا زوال دولت بیزانس بدست ترکها هم چنان پایتخت بود(3). رجوع به بروسا شود.
(1) - Prusiade.
(2) - Strabon. (3) - ایران باستان ج 3 ص2152.
چرخ پنداری بخواهد بیختن
زان همی پوشد لباس پروزن.ناصرخسرو.
و رجوع به پرویزن شود.
پروزیاد.
(اِخ)(1) نام قدیم شهری است که اکنون بروسا خوانند. شهر مذکور در مملکت بی تی نیه (واقع در شمال آسیای صغیر در کنار دریای سیاه) قرار دارد. و بقول سترابون(2)بعهد کرزوس بنا شده است. در قرون بعد در زمان استیلای ترکهای عثمانلو در آسیای صغیر، عثمان و اورخان آنرا پایتخت خود کردند و تا زوال دولت بیزانس بدست ترکها هم چنان پایتخت بود(3). رجوع به بروسا شود.
(1) - Prusiade.
(2) - Strabon. (3) - ایران باستان ج 3 ص2152.