پرناله
[پُ لَ / لِ] (ص مرکب) پراَنین :
زمانی برق پرخنده زمانی رعد پرناله
چنان مادر ابر سوگ عروس سیزده ساله.
رودکی.
همی کوه پرناله و پرخروش
همی سنگ خارا برآمد بجوش.فردوسی.
پرنامبوک.
[پِ] (اِخ)(1) ناحیه ای در برزیل، از سمت مشرق به اقیانوس اطلس و از سمت شمال به پاراهی با، ریوگراندونرت، سه آرا و از سمت مغرب به پیوهی و از سمت جنوب به باهیاوالگواس محدود است. مساحت آن 128395 گز مربع و جمعیت آن 1050000 تن است. پایتخت آن رسیف است. محصولات آن بخصوص نیشکر و پنبه فراوان است.
(1) - Pernambouc.
زمانی برق پرخنده زمانی رعد پرناله
چنان مادر ابر سوگ عروس سیزده ساله.
رودکی.
همی کوه پرناله و پرخروش
همی سنگ خارا برآمد بجوش.فردوسی.
پرنامبوک.
[پِ] (اِخ)(1) ناحیه ای در برزیل، از سمت مشرق به اقیانوس اطلس و از سمت شمال به پاراهی با، ریوگراندونرت، سه آرا و از سمت مغرب به پیوهی و از سمت جنوب به باهیاوالگواس محدود است. مساحت آن 128395 گز مربع و جمعیت آن 1050000 تن است. پایتخت آن رسیف است. محصولات آن بخصوص نیشکر و پنبه فراوان است.
(1) - Pernambouc.