پرده سرا

معنی پرده سرا
[پَ دَ سَ] (اِ مرکب) پرده سرای. سراپرده. خانه موقت از خیمه و چادر :
بر در پرده سرای خسرو پیروزبخت
از پی داغ آتشی افروخته خورشیدوار.
فرخی.
|| کنایه از آسمان :
ای هفت مدبر که برین پرده سرائید
تا چند چو رفتید دگر باره بیائید.
ناصرخسرو.
|| حَرَم. || مطرب. (غیاث اللغات بنقل بهار عجم). و در تتمهء برهان قاطع (به کسر سین) سازنده. خواننده. مغنی :
مطرب گردون شها پرده سرای تو باد
تشت زر آفتاب فرش سرای تو باد.سلمان.
و رجوع به پرده سرای شود.
پرده سرای.
[پَ دَ / دِ سَ] (اِ مرکب)سراپرده و آن خانهء موقت از خیمه و چادر باشد :
چو پرموده آمد به پرده سرای
همی زد بهرگونه از جنگ رای.فردوسی.
برفتند با شادمانی ز جای
نهادند سر سوی پرده سرای.فردوسی.
بیامد بنزدیک پرده سرای
به پرده درون بود خاور خدای
یکی خیمهء پرنیان ساخته
ستاره زده جای پرداخته.فردوسی.
ز کرسی و خرگاه و پرده سرای
همان خیمه و آخور و چارپای
شتر بود پیش اندرون پنجصد
همه کرده آن رسم را نامزد.فردوسی.
برفتند هر دو گرازان ز جای
نهادند سر سوی پرده سرای
چو از خیمه ایرج به ره بنگرید
پر از مهر دل پیش ایشان دوید.فردوسی.
دو دل پر زکینه [ سلم وتور ] یکی دل بجای [ ایرج ]
برفتند هر سه به پرده سرای.فردوسی.
سلیح است و خرگاه و پرده سرای
فزون زانکه اندیشه آرد بجای.فردوسی.
چو بهمن بیامد به پرده سرای
همی بود پیش پدر بر بپای.فردوسی.
وز آنجایگه شد به پرده سرای
عرض پیش او رفت با کدخدای.فردوسی.
ز می مست قیصر به پرده سرای
ز لشکر نبود اندر آن مرز جای.فردوسی.
چو آمد بنزدیک پرده سرای
خرامید نزد یکی رهنمای.فردوسی.
از ایرانیان آن که بد پاک رای
بیامد به دهلیز پرده سرای.فردوسی.
چو اسکندر آمد به پرده سرای
برفتند گردان رومی ز جای.فردوسی.
خروشیدن زنگ و هندی درای
برآمد ز دهلیز پرده سرای.فردوسی.
بفرمود تا کوس رویین و نای
برآمد ز دهلیز پرده سرای.فردوسی.
ز کرسی و خرگاه و پرده سرای
همان خیمه و آخر چارپای.فردوسی.
همه دشت خرگاه و پرده سرای
ز دیبای چین است کرده بپای.فردوسی.
هم آنگه ز دهلیز پرده سرای
برآمد خروشیدن کرّ نای.فردوسی.
چنین گفت کین را به پرده سرای
ببند و بکشتن مکن هیچ رای.فردوسی.
ندیدند زنده کسی را بجای
زمین پر ز خرگاه و پرده سرای.فردوسی.
وز آن پس بیامد به پرده سرای
ز هرگونه انداخت با شاه رای.فردوسی.
بفرمود تا بند بر دست و پای
برد همچنانش به پرده سرای.فردوسی.
بزین بود در پیش پرده سرای
یکی اسب برگستوان ور بپای.فردوسی.
نه تاج و نه تخت و نه پرده سرای
نه اسب و نه مردان جنگی بپای.فردوسی.
گرازان بیامد به پرده سرای
دلی پر زدرد و سری پر ز رای.فردوسی.
بیامد ببالای پرده سرای
به پرده درون بود خاور خدای.فردوسی.
همان نالهء کوس با کرّ نای
برآمد ز دهلیز پرده سرای.فردوسی.
خروشی برآمد ز پرده سرای
که آمد ز ره زال فرخنده رای.فردوسی.
بفرمود تا زنگ و هندی درای
زدند و گشادند پرده سرای.فردوسی.
وز آن جایگه شد به پرده سرای
بیامد بنزدیک او رهنمای.فردوسی.
وز آن پس دمان شد به پرده سرای
به نیزه برآورد بالا ز جای.فردوسی.
بپرسید کان سرخ پرده سرای
سواران بسی گردش اندر بپای.فردوسی.
همی باش در پیش پرده سرای
چو خورشید تابان برآید ز جای.فردوسی.
بپرسید از آن سرخ پرده سرای
درفشی درخشان به پیشش بپای.فردوسی.
ز بیرون دهلیز پرده سرای
فراوان درفش بزرگان بپای.فردوسی.
جهان پر ز خرگاه و پرده سرای
ز خیمه نبد بر زمین هیچ جای.فردوسی.
برآمد خروشیدن کرّ نای
بهامون کشیدند پرده سرای.فردوسی.
به پرده سرای آتش اندر زدند
همه لشکرش خاک بر سر زدند.فردوسی.
به شبگیر آواز شیپور و نای
برآمد ز دهلیز پرده سرای.فردوسی.
برفتند و بستند پرده سرای
سوم پور گودرز بگزید جای.فردوسی.
کشیدند بر دشت پرده سرای
بهر سوی دژ پهلوانی بپای.فردوسی.
همه خیمه بینیم و پرده سرای
ز دشمن سواری نمانده بجای.فردوسی.
چنان کرد رستم که خسرو بگفت
ببردند پرده سرای از نهفت.فردوسی.
برفتند گردان فرخنده رای
بر او کشیدند پرده سرای.فردوسی.
چو خسرو بیامد به پرده سرای
ز بیگانه مردم بپرداخت جای.فردوسی.
بگفتند و آواز شیپور و نای
برآمد بگردون ز پرده سرای.فردوسی.
فرامرز را گفت بردار پای
مر او را ببر تا به پرده سرای.فردوسی.
سپهبد بیامد ز پرده سرای
درفشی درخشان بسر بر بپای.فردوسی.
بزرگی و شرف و دولت و سعادت و ملک
همی درفشد از این فر خجسته پرده سرای.
فرخی.
که با من بیائی ز پرده سرای
بنزد بهو باشیم رهنمای.اسدی.
تهی دید گرشاسپ پرده سرای
نگهبان نه از گرد او کس بجای.اسدی.
سپاه بهو رزم را کرد رای
کشیدند صف پیش پرده سرای.اسدی.
پیاده به دهلیز پرده سرای
بیامد یکی چتر بر سر بپای.اسدی.
کمترین پرده سرای کاخ و ایوان تو باد
این مشبک خیمهء سنجاب رنگ بی طناب.
سوزنی.
|| لشکرگاه؟ :
شدند از دورویه سپه باز جای
طلایه بیامد ز پرده سرای
برافروختند آتش از هر دو روی
جهان شد ز لشکر پر از گفتگوی.فردوسی.
برآمد خروشیدن کرّ نای
هم آواز کوس از دو پرده سرای.فردوسی.
به پرده سرای آمدش با سپاه
ابا شادی و کام کاوس شاه.فردوسی.
|| حرم. حرم سرا. اندرون خانه. شبستان. پرده سرا :
سیاوش به پیش پدر شد بگفت
که دیدیم پرده سرای و نهفت
همه نیکوئی در جهان بهر تست
ز یزدان بهانه نبایدت جست.فردوسی.
بیاورد او را به پرده سرای
نهفته یکی ماه را ساخت جای.فردوسی.
|| (نف مرکب) نغمه سرای. مطرب. نغمه خوان :
مرغ زیرک نشود در چمنش پرده سرای
هر بهاری که بدنبال خزانی دارد.حافظ.
اشتراک‌گذاری
قافیه‌یاب برای اندروید

با خرید نسخه اندرویدی قافیه‌یاب از فروشگاه‌های زیر از این پروژه حمایت کنید:

 قافیه‌یاب اندرویدی هم‌صدا

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید
نرم‌افزار فرهنگ عروضی

فرهنگ عروضی هم‌صدا برای اندروید

فرهنگ لغت جامع عروض و قافیه با قابلیت وزن یابی.

گنجور

گنجور مجموعه‌ای ارزشمند از سروده‌ها و سخن‌رانی‌های شاعران پارسی‌گوی است که به صورت رایگان در اختیار همگان قرار گرفته است. برای مشاهده وب‌سایت گنجور اینجا کلیک کنید.

دریای سخن

نرم‌افزار دریای سخن کتابخانه‌ای بزرگ و ارزشمند از اشعار و سخنان شاعران گرانقدر ادب فارسی است که به حضور دوستداران شعر و ادب تقدیم می‌داریم.