پرداخته

معنی پرداخته
[پَ تَ / تِ] (ن مف) نعت مفعولی از پرداختن. اداشده. تأدیه شده. || پردخته، تمام شده. به انجام رسیده. تمام سپری کرده شده. (اوبهی) : ساخته و پرداخته، ساخته و تمام شده. بساخته و به اتمام و به انجام رسیده. حاضر. آماده. مهیا. ترتیب کرده. ترتیب یافته. مرتب :
بدو روز آن ساز کردش تمام
چو پرداخته شد بهنگام شام...فردوسی.
دراز است ره باش پرداخته
همه توشه یکبارگی ساخته.اسدی.
میباید که صناع را حاضر کنی و بر وفق مراد و حسب مرتاد آن جامها بفرمائی چنانکه بوقت بازگشت تو تمام کرده و پرداخته بتو سپارم. (ترجمهء تاریخ یمینی).
چو شد پرداخته آن نامهء شاه
ز شادی بادبان زد بر سر ماه.نظامی.
|| جلا داده. (برهان). صیقل کرده. (برهان). || سرگرم. مشغول. درساخته. مشغول شده. اشتغال یافته. مشغول گردیده. (برهان) :
دل از هر دو عالم بپرداخته
بیاد خداوند پرداخته.؟
|| خالی. تهی. مُخلّی :
سپه کرده و جنگ را ساخته
دل از مهر جمشید پرداخته.فردوسی.
الانان و غز گشت پرداخته
شد آن پادشاهی همه تاخته.فردوسی.
گر از من شود تخت پرداخته
سپاه آید از هر سوئی ساخته.فردوسی.
از آهو سخن پاک و پردخته گوی
ترازو سخن ساز و بر سخته گوی.اسدی.
تا خاک بآمد شد هر کاین و فاسد
پرداخته و پر نکند پشت و شکم را.انوری.
|| فارغ. فارغ شده از جمیع علائق و عوایق. (برهان) :
چو شد کار لشکر همه ساخته
دل پهلوان [ کیخسرو ] گشت پرداخته
ز اختر یکی روز فرخ بجست
که بیرون شدن را کی آرد درست.فردوسی.
از آورده صد گنج شد ساخته
دل شاه از آن کار پرداخته.فردوسی.
همیشه دل از رنج پرداخته
زمانه بفرمان او ساخته.فردوسی.
|| ساخته. || آراسته. (برهان). زینت داده.
- ساخته و پرداخته؛ تمام کرده و بانجام رسیده. ساخته و بانجام رسانیده.
|| انگیخته. || ترک داده. || دورکرده. (برهان). در بیت ذیل معنی پرداخته بدرستی دریافته نشد و گویا از اصطلاحات نساجان باشد:
شسته کرباس که پرداخته درمی پیچند
کاغذی دان که ز قرطاس بپیچد طومار.
نظام قاری.
- پرداخته شدن؛ تمام شدن. بانجام رسیدن. حاضر شدن. مهیا شدن. آماده شدن. باتمام رسیدن : برقماریص گفت اکنون خواهم که مرا کتابی سازی اندر کار پادشاهی... گفتا فرمانبردارم... چون پرداخته شد پیش برقماریص آورده برخواند. (مجمل التواریخ والقصص).
- پرداخته کردن؛ پرداخت کردن. تأدیه کردن. اقباض کردن. پرداختن. خالی کردن. تهی کردن. صافی کردن.
- پرداخته گشتن؛ پرداخته شدن. حاضر شدن. آماده شدن. مهیا شدن. باتمام رسیدن. بانجام رسیدن. تمام شدن : و چون پرداخته گشت اعلام باید داد. (کلیله و دمنه). و چون پرداخته گشت بخانه برد. (کلیله و دمنه).
و چون بعضی از آن پرداخته گشت ذکر آن بسمع اعلی قاهری شاهنشاهی رسید. (کلیله و دمنه).
- پرداخته گشتن از کاری؛ مستریح و فارغ شدن از آن :
چو هرچش ببایست شد ساخته
وز آن ساختن گشت پرداخته
بیامد بگفتش بافراسیاب
که ای شاه با دانش و فرّ و آب.فردوسی.
و رجوع به پرداختن و پردخته شود.
پرداختی.
[پَ] (ص نسبی) پرداخته. تأدیه کرده: وجوه پرداختی.
اشتراک‌گذاری
قافیه‌یاب برای اندروید

با خرید نسخه اندرویدی قافیه‌یاب از فروشگاه‌های زیر از این پروژه حمایت کنید:

 قافیه‌یاب اندرویدی هم‌صدا

 قافیه‌یاب اندرویدی هم‌صدا

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید
نرم‌افزار فرهنگ عروضی

فرهنگ عروضی هم‌صدا برای اندروید

فرهنگ لغت جامع عروض و قافیه با قابلیت وزن یابی.

گنجور

گنجور مجموعه‌ای ارزشمند از سروده‌ها و سخن‌رانی‌های شاعران پارسی‌گوی است که به صورت رایگان در اختیار همگان قرار گرفته است. برای مشاهده وب‌سایت گنجور اینجا کلیک کنید.

دریای سخن

نرم‌افزار دریای سخن کتابخانه‌ای بزرگ و ارزشمند از اشعار و سخنان شاعران گرانقدر ادب فارسی است که به حضور دوستداران شعر و ادب تقدیم می‌داریم.