پرداختنی
[پَ تَ] (ص لیاقت) درخور پرداختن. انجام دادنی. بجاآوردنی : فرمود [ مسعود ] اگرچه این کار [ غزنویان و سلاجقه ] روی بعجز دارد چون خواجهء بزرگ [ احمدبن عبدالصمد ] مصلحت بیند و صلاح اینست پردازد چنانکه واجب کند وزیر بازگشت و رسول را بخواند و بونصر مشکان در خدمت وزیر بنشست و آنچه گفتنی بود بگفتند و پرداختنی پرداختند... (تاریخ بیهقی). || چیزی که باید پرداخته [ اداکرده ]شود. چیزی که قابل پرداختن [ اداکردن ]است(1) و رجوع به پرداختن شود.
(1) - Payable.
(1) - Payable.