پرحوصله
[پُ حَ صَ لَ / لِ] (ص مرکب)مقابل کم حوصله. شکیبا. حمول. صبور. صابر. بردبار. متحمل :
تهیدست مردان پرحوصله
بیابان نوردان بی قافله.سعدی (بوستان).
پرحیله.
[پُ لَ / لِ] (ص مرکب) مکار. آب زیرکاه. محیل.گُربز. نیرنگ باز. نرم بر. (برهان). نرمه بر. ریمن. فریبنده. دغا. دغل. دغول. داغول. دوال باز. دوالک باز. فسونگر. کنوره. کنبورَه : قضا آمده بود و حال این مرد پرحیله پوشیده ماند. (تاریخ بیهقی) .
پرخ.
[پِ رِ] (اِ) گیاهی است دارای کائوچوک بسیار که در کلاکها و بیابانهای بسیار گرم میان راه بندرعباس به کرمان یا لار به بندرلنگه و میان راه چاه بهار به خاش دیده شده است و آنرا پَرَه نیز نامند(1).
(1) - Euphorbia larica.
تهیدست مردان پرحوصله
بیابان نوردان بی قافله.سعدی (بوستان).
پرحیله.
[پُ لَ / لِ] (ص مرکب) مکار. آب زیرکاه. محیل.گُربز. نیرنگ باز. نرم بر. (برهان). نرمه بر. ریمن. فریبنده. دغا. دغل. دغول. داغول. دوال باز. دوالک باز. فسونگر. کنوره. کنبورَه : قضا آمده بود و حال این مرد پرحیله پوشیده ماند. (تاریخ بیهقی) .
پرخ.
[پِ رِ] (اِ) گیاهی است دارای کائوچوک بسیار که در کلاکها و بیابانهای بسیار گرم میان راه بندرعباس به کرمان یا لار به بندرلنگه و میان راه چاه بهار به خاش دیده شده است و آنرا پَرَه نیز نامند(1).
(1) - Euphorbia larica.