پربانگ
[پُ] (ص مرکب) پرآواز. پرغوغا. پرولوله. پرغلغله : قلب با امیر از جای برفت و جهان پربانگ و آواز شد. (تاریخ بیهقی).
پربدایع.
[پُ بَ یِ] (ص مرکب) پرطرایف :
بخواست آتش و آن شهر پربدایع را
به آتش و به تبر کرد با زمی هموار.فرخی.
اشعار پربدایع دوشیزهء من است
بی شایگان ولیک به از گنج شایگان.
وطواط.
پربر.
[پُ بَ] (ص مرکب) (درخت...) پُربار. بسیاربار. بسیاربَر.
پربدایع.
[پُ بَ یِ] (ص مرکب) پرطرایف :
بخواست آتش و آن شهر پربدایع را
به آتش و به تبر کرد با زمی هموار.فرخی.
اشعار پربدایع دوشیزهء من است
بی شایگان ولیک به از گنج شایگان.
وطواط.
پربر.
[پُ بَ] (ص مرکب) (درخت...) پُربار. بسیاربار. بسیاربَر.
قافیهیاب برای اندروید
با خرید نسخه اندرویدی قافیهیاب از فروشگاههای زیر از این پروژه حمایت کنید:
نرمافزار فرهنگ عروضی
گنجور
گنجور مجموعهای ارزشمند از سرودهها و سخنرانیهای شاعران پارسیگوی است که به صورت رایگان در اختیار همگان قرار گرفته است. برای مشاهده وبسایت گنجور اینجا کلیک کنید.
دریای سخن
نرمافزار دریای سخن کتابخانهای بزرگ و ارزشمند از اشعار و سخنان شاعران گرانقدر ادب فارسی است که به حضور دوستداران شعر و ادب تقدیم میداریم.