پدرمرده
[پِ دَ مُ دَ / دِ] (ن مف مرکب)یتیم از پدر :
گر از کارداران بود رنج نیز
که خواهند هم از پدرمرده چیز.فردوسی.
پدرمرده را سایه بر سر فکن
غبارش بیفشان و خارش بکن.سعدی.
|| بدبخت.
گر از کارداران بود رنج نیز
که خواهند هم از پدرمرده چیز.فردوسی.
پدرمرده را سایه بر سر فکن
غبارش بیفشان و خارش بکن.سعدی.
|| بدبخت.