پدرام

معنی پدرام
[پَ / پِ] (ص مرکب) خرّم و آراسته و نیکو باشد مثل باغ و مجلس و خانه و جهان و عیش و روزگار. (نسخه ای از لغت نامهء اسدی). دلگشای. خوش :
خسرو محمد که عالم پیر
از عدل او تازه گشت و پدرام.فرخی.
مجلس بساز ای بهار پدرام
واندر فکن می بیک منی جام.فرخی.
روز نوروز و روزگار بهار
فرّخت باد و خرم و پدرام.فرخی.
گل بخندید و باغ شد پدرام
ای خوشا این جهان بدین هنگام.فرخی.
چرا بگرید زار ارنه غمگن است غمام
گریستنش چه باید که شد جهان پدرام.
عنصری.
ای تازه بهار سخت پدرامی
پیرایهء دهر و زیور عصری.منوچهری.
یکایک دل بچیزی رام دارند
برامش روز خود پدرام دارند.
فخرالدین اسعد (ویس و رامین).
و عیش جز بمعرفت اسباب کسب منفعت و دفع مضرت پدرام نشود. (تاریخ بیهقی).
بپدرام باغی شد اندر سرای
چو باغ بهشتی خوش و دلگشای.اسدی.
رسید از پس هفته ای شاد و کش
بشهری دلارام و پدرام و خوش.اسدی.
بپادشاه زمانه زمانه شد پدرام
گرفت شاهی تسکین و خسروی آرام.
مسعودسعد.
بی آفرین سرائی بلبل بهار و باغ
پدرام نیست گرچه جهان شد بهار چین.
سوزنی.
شها تا بر زبان خلق باشد این مثل جاری
که گردد خرم و پدرام ملک از عدل و کشت از نم
نم عدل تو بر کشت امید آنکسان بادا
که ملکت از دعاشان شد قوی بنیاد و مستحکم.
سوزنی.
ای ز طبع تو طبعها خرم
وی ز عیش تو عیشها پدرام.انوری.
|| خوشدل. شاد. مبتهج. خرم. خوش. مقابل درشت و ناپدرام و بَدرام. شوم :
فرستاده چون نزد بهرام شد
سپهدار ازو شاد و پدرام شد.فردوسی.
چنین داد پاسخ که من ساز جنگ
به پیش آورم چون شود کار تنگ
نمانم که کیخسرو از بخت خویش
بود شاد و پدرام بر تخت خویش.
فردوسی.
دل من بگفتار او رام شد
روانم بدین شاد و پدرام شد.فردوسی.
کجا مادرش روشنک نام کرد
جهان را بدو شاد و پدرام کرد.فردوسی.
چو رستم دل گیو پدرام دید
وزان خود به نیکی سرانجام دید.فردوسی.
دلش کرد پدرام و برداشتش
گرازان به ابر اندر افراشتش.فردوسی.
که آمد سواری و بهرام نیست
دل من درشت است و پدرام نیست.
فردوسی.
|| سهل، مقابل حَزَن، درشت :
اگرچه راه ناپدرام باشد
بپدرامد چو خوش فرجام باشد.
فخرالدین اسعد (ویس و رامین).
|| صحیح. درست :
پدر گفت رأی تو پدرام نیست
تو خردی ترا رزم هنگام نیست.اسدی.
|| منتظم، مقابل شوریده :
کاین گنبد بَدرامِ گرد گردان
شوریده بسی کرد کار پدرام.ناصرخسرو.
|| مبارک. فرخ. خجسته. به فال نیک :
همی بود تا روز بهرام بود
که بهرام را آن نه پدرام بود.فردوسی.
بیامد به بالین او سه شبان
که پدرام بادات روز شبان.فردوسی.
گیتی تو را یار(1) گردون تو را یار
گیتی ترا رام روز تو پدرام.فرخی.
یکی قصیده بگو و بخوانش بر سر خوان
چو روز عید بنزدیک او روی بسلام
در آن بگوی کزین عید صد هزار بیاب
ز روزگار وفادار و دولت پدرام.
عثمان مختاری.
|| پیروزی نجح. نجاح :
مهان جهان آفرین خواندند
ورا [ لهراسب ] شهریار زمین خواندند
گرانمایه لهراسب آرام یافت
خرد مایه و کام پدرام یافت.فردوسی.
|| شادی. خوشی :
بدین خویشی ما [ خسرو و قیصر ] جهان رام گشت
همه کام بیهوده پدرام گشت.فردوسی.
ما بشادی همی گوئیم ای رود بموی
ما بپدرام همی گوئیم ای زیر بنال.فرخی.
|| جای خواب و آرام. || همیشه و دایم و پاینده. (برهان). و رجوع به ناپدرام شود. در بیت ذیل فردوسی معنی پدرام بر ما مجهول است و مگر اینکه مؤید فرخنده و بهمان معنی باشد :
ز خراد بر زین بپرسید شاه
چه گفتند از آن زن بدانجا سپاه.
به هرمز چنین گفت کای شهریار
سپه یک سره زان زن تاجدار
همی گفت کآن بخت بهرام بود
که بس خوب و فرخنده پدرام بود.
فردوسی.
پدرام شهر.
[پِ شَ] (اِخ) لقبی است که در شاهنامه به ایران داده اند؛ یعنی سرزمین خرم و نیکو و فرخنده :
مهست آن سرافراز پدرام شهر
که با داد او زهر شد پای زهر.فردوسی(1).
پدرامیدن.
[پِ دَ] (مص) نیکو شدن. خوب شدن. خرم شدن. بسهل درآمدن :
اگرچه راه ناپدرام باشد
بپدرامد چو خوش فرجام باشد.
فخرالدین اسعد (ویس و رامین).
پدران.
[پِ دَ] (اِ) نیاکان. اجداد. آباء. اسلاف :
اگر ایدونکه بکشتن نَمُرند این پسران
آن خورشید و قمر باشند این جانوران
ز آن کجا نیست مه روشن و خورشید مُران
به نسب باز شوند این پسران با پدران
وگر ایدونکه بباشند ز پشت دگران
از پس کشتن زنده نشوند ای وربی.
منوچهری(1).
ما بجانب عراق... مشغول گردیم و وی بغزنین... و طریقی که پدران ما بر آن رفته اند، نگاه داشته آید. (تاریخ بیهقی).
پدرانه.
[پِ دَ نَ / نِ] (ص نسبی، ق مرکب)مانند پدر. درخور پدر. چون پدر. منسوب به پدر : در نهان سوی ما [ مسعود ] پیغام فرستاد [ حاجب ] که امروز البته روی گفت نیست... و ما آن نصیحت پدرانه قبول کردیم. (تاریخ بیهقی).
پدراندر.
[پِ دَ اَ دَ] (اِ مرکب) پدندر. شوهرمادر. ناپدری. شوی مادر. (فرهنگ اسدی نسخهء آقای نخجوانی). رابّ.
(1) - ن ل: باد.
(1) - این بیت که در غایت استحکام و از سنخ گفته های فردوسی است در لغت نامهء ولف یافت نشد. اما از فردوسی و مربوط به داستان بهرام گور است (35/1973).
(1) - به تصحیح قیاسی در متن شعر.

درگاه به پرداخت ملت برای ووکامرس

اتصال فروشگاه شما به شبکه به پرداخت ملت برای پرداخت آنلاین سریع و مطمئن با تمامی کارت‌های عضو شتاب

مشاهده جزئیات محصول

اشتراک‌گذاری:

با مهر شما، راه هموارتر می‌شود

 

اگر قافیه‌ها بر دل‌ات نشسته‌اند و نغمۀ این ابزار، لبخند به لبت نشانده... بدان که این تلاش، بی‌هیچ چشم‌داشتی رقم خورده؛ اما نسیم حمایت تو، ادامۀ راه را برای ما هموارتر خواهد کرد.

حمایت از ما

قافیه‌یاب برای اندروید

با خرید نسخه اندرویدی قافیه‌یاب از کافه‌بازار یا مایکت از این پروژه ادبی حمایت کنید.

خرید از بازار خرید از مایکت

ربات تلگرامی قافیه‌یاب

ربات قافیه‌یاب هم‌صدا، ابزاری کاربردی، رایگان و سریع در زمینه ادبیات فارسی برای جستجوی قافیه در تلگرام.

مشاهده ربات

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید
نرم‌افزار فرهنگ عروضی

فرهنگ عروضی هم‌صدا برای اندروید

فرهنگ لغت جامع عروض و قافیه با قابلیت وزن یابی.

گنجور

گنجور مجموعه‌ای ارزشمند از سروده‌ها و سخن‌رانی‌های شاعران پارسی‌گوی است که به صورت رایگان در اختیار همگان قرار گرفته است. برای مشاهده وب‌سایت گنجور اینجا کلیک کنید.

دریای سخن

نرم‌افزار دریای سخن کتابخانه‌ای بزرگ و ارزشمند از اشعار و سخنان شاعران گرانقدر ادب فارسی است که به حضور دوستداران شعر و ادب تقدیم می‌داریم.