پاسگاه
(اِ مرکب) جای پاسبانان. جای دیده بانان :
فرود آمدند از دو جانب سپاه
یزکها نشاندند بر پاسگاه.نظامی.
پاسگذار.
[گُ] (نف مرکب) حقگذار. شکور. پاسگزار. شاکر.
فرود آمدند از دو جانب سپاه
یزکها نشاندند بر پاسگاه.نظامی.
پاسگذار.
[گُ] (نف مرکب) حقگذار. شکور. پاسگزار. شاکر.