پارس
(اِ) آواز سگ. بانگ سگ. علالای سگ. عَوعَو. هفهف. عفعف. وَغواغ. وَعوع. وَکوَک. نوف.
- پارس کردن؛ عوعو کردن سگ. نوفیدن. بانگ کردن سگ به شب چون غریبی نزدیک شود.
- امثال: سگ در خانهء صاحبش پارس میکند؛ یعنی هر کس در خانهء خویش یا نزد کسان و اقربای خود شجاع است.
- پارس کردن؛ عوعو کردن سگ. نوفیدن. بانگ کردن سگ به شب چون غریبی نزدیک شود.
- امثال: سگ در خانهء صاحبش پارس میکند؛ یعنی هر کس در خانهء خویش یا نزد کسان و اقربای خود شجاع است.