پارس
(اِخ) صورتی دیگر از کلمهء فارس است. منسوب به قوم پارسَ از قبایل آریائی ایران. و سپس این کلمه بر تمام مملکت ایران اطلاق شده است برای تاریخ پارس رجوع به کلمهء فارس شود :
چنان بد که در پارس یکروز تخت
نهادند زیر گل افشان درخت.فردوسی.
و بوعل سیمجور میخواست که از گرگان سوی پارس و کرمان رود و آن ولایت بگیرد که هوای گرگان بد بود. (تاریخ بیهقی). عامل به فرمان او [ بزرجمهر ] را بفرستاد و خبر در پارس افتاد که بازداشته را فردا بخواهند برد. (تاریخ بیهقی).
و چون بلاد عراق و پارس بدست لشکر اسلام فتح شد... (کلیله و دمنه). چنین گوید برزویهء طبیب مقدم اطبای پارس. (کلیله و دمنه). تا آنرا بحیله ها از دیار هند به مملکت پارس آوردند. (کلیله و دمنه).
اقلیم پارس را غم از آسیب دهر نیست
تا بر سرش بود چو توئی سایهء خدا.
سعدی.
شمس رضی ز سوی سجستان رسید باز
دیده حدود پارس و مکران رسید باز.
ابوبکر احمد الجامجی.
پارس.
(اِخ) نام پسر پهلوبن سام که گویند اصطخر بناکردهء اوست. (برهان).
چنان بد که در پارس یکروز تخت
نهادند زیر گل افشان درخت.فردوسی.
و بوعل سیمجور میخواست که از گرگان سوی پارس و کرمان رود و آن ولایت بگیرد که هوای گرگان بد بود. (تاریخ بیهقی). عامل به فرمان او [ بزرجمهر ] را بفرستاد و خبر در پارس افتاد که بازداشته را فردا بخواهند برد. (تاریخ بیهقی).
و چون بلاد عراق و پارس بدست لشکر اسلام فتح شد... (کلیله و دمنه). چنین گوید برزویهء طبیب مقدم اطبای پارس. (کلیله و دمنه). تا آنرا بحیله ها از دیار هند به مملکت پارس آوردند. (کلیله و دمنه).
اقلیم پارس را غم از آسیب دهر نیست
تا بر سرش بود چو توئی سایهء خدا.
سعدی.
شمس رضی ز سوی سجستان رسید باز
دیده حدود پارس و مکران رسید باز.
ابوبکر احمد الجامجی.
پارس.
(اِخ) نام پسر پهلوبن سام که گویند اصطخر بناکردهء اوست. (برهان).
درگاه به پرداخت ملت برای ووکامرس
اتصال فروشگاه شما به شبکه به پرداخت ملت برای پرداخت آنلاین سریع و مطمئن با تمامی کارتهای عضو شتاب
مشاهده جزئیات محصول
