ابوالطیب
[اَ بُطْ طَیْ یِ] (اِخ) مصعبی. محمد بن حاتم از وزراء و شعرای سامانیان و صاحب دیوان رسالت و ممدوح رودکی است. ثعالبی گوید: کان فی جمیع ادوات المعاشره و المنادمه و آلات الریاسه و الوزاره علی ما هو معروف مشهور و کانت یده فی الکتابه ضره البرق و قلمه فلکی الجری و خطه حدیقه الحدق و بلاغته مستملاه من عطارد و شعره باللسانین نتایج الفضل و ثمارالعقل و لما غلب علی الامیر السعید نصربن احمد بکثره محاسنه و وفور مناقبه و وزر له مع اختصاصه بمنادمته لم تطل به الایام حتی اصابته عین الکمال و ادرکته آفه الوزاره فسقی الارض من دمه. و صاحب معجم البلدان در شرح شهر بست در ترجمهء ابوحاتم محمد بن حیان بن معد بستی معروف به ابی حاتم سجستانی متوفی 354 ه . ق. گوید: وی کتابی در امر قرمطیان کرد ابوطیب مصعبی را و بوطیب در صلت قضاء سمرقند و بقولی عمل سیستان بوی داد و از اشعار فارسی اوست:
جهانا همانا فسوسی و بازی
که بر کس نپائی و با کس نسازی
چو ماه از نمودن، چو هور از شنودن (کذا)
بگاه ربودن چو شاهین و بازی
چو زهر از چشیدن، چو چنگ از شنیدن (؟)
چو باد از وزیدن، چو الماس گازی
چو عود قماری و چون مشک تبت
چو عنبر سرشته یمان و حجازی
بظاهر یکی بیت پرنقش آزر
بباطن چو خوک پلید و گرازی
یکی را نعیمی یکی را جحیمی
یکی را نشیبی یکی را فرازی
یکی بوستانی براکنده نعمت
بر این سخت بسته بر آن نیک بازی
همه آزمایش همه پر نمایش
همه پر درآیش چو گرگ طرازی (؟)
هم از تست شهمات شطرنج بازان
تو را مهره زاده بشطرنج بازی (؟)
چرا زیرکانند بس تنگ روزی
چرا ابلهان راست بس بی نیازی
چرا عمر طاوس و دراج کوته
چرا مار و کرکس زید در درازی
صدواندساله یکی مرد غرچه
چرا شصت وسه زیست آن مرد(1) تازی
اگر نه همه کار تو باژگونه
چرا آنکه ناکستر او را نوازی
جهانا همانا از این بی نیازی
گنهکار مائیم و تو جای آزی (؟).
و از اشعار عربی اوست:
اختلس حظک فی دنیا ک من ایدی الدهور
واغتنم یوما ترجیه بلهو و سرور
واصنع العرف الی کل کفور و شکور
لکَ ما تَصْنعُ و الکفرانُ یُزرْی بالکفور.
و در مذمت شباب گوید:
لم اقل للشباب فی کنف-
الله و فی ستره، غداه استقلا
زائر زارنا مقیم الی ان
سودالصحف بالذنوب و ولّی.
و در وصف غلامی تاتار الکن گوید:
بابی من لسانه اعجمی
و اری حسنه فصیح الکلام.
و در عتاب دوستی که نامه دیر فرستاده گوید:
غبت فلم یأتنی رسول
و لم تقل عَلّه علیل
هیهات لو کنت لی خلیلا
فعلت ما یفعل الخلیل.
و نیز گوید:
الیوم یوم بکور علی نظام سرور
و یوم عزف قیان مثل التماثیل حور
و لاتکاد جیاد تروی بغیر صفیر.
و صاحب لباب الالباب (چ برون ج 2 ص7) گوید: رودکی در مدح وزیر ابوالطیب الطاهر المصعبی گفته است:
مرا جود او تازه دارد همی
مگر جودش ابر است و من کشت زار
مگر یکسو افکن، که خود همچنین
بیندیش و دیده و خرد برگمار.
رودکی.
و ظاهراً صاحب لباب در نام ابوطیب اشتباه کرده چه نام مصعبی محمّدبن حاتم است نه طاهر و مصعبی دیگر معاصر رودکی در کتب دست رس نیافتیم. والله اعلم. و رجوع به ص 101 و 102 تاریخ بیهقی چ ادیب شود.
(1) - شاید: آن میر.
جهانا همانا فسوسی و بازی
که بر کس نپائی و با کس نسازی
چو ماه از نمودن، چو هور از شنودن (کذا)
بگاه ربودن چو شاهین و بازی
چو زهر از چشیدن، چو چنگ از شنیدن (؟)
چو باد از وزیدن، چو الماس گازی
چو عود قماری و چون مشک تبت
چو عنبر سرشته یمان و حجازی
بظاهر یکی بیت پرنقش آزر
بباطن چو خوک پلید و گرازی
یکی را نعیمی یکی را جحیمی
یکی را نشیبی یکی را فرازی
یکی بوستانی براکنده نعمت
بر این سخت بسته بر آن نیک بازی
همه آزمایش همه پر نمایش
همه پر درآیش چو گرگ طرازی (؟)
هم از تست شهمات شطرنج بازان
تو را مهره زاده بشطرنج بازی (؟)
چرا زیرکانند بس تنگ روزی
چرا ابلهان راست بس بی نیازی
چرا عمر طاوس و دراج کوته
چرا مار و کرکس زید در درازی
صدواندساله یکی مرد غرچه
چرا شصت وسه زیست آن مرد(1) تازی
اگر نه همه کار تو باژگونه
چرا آنکه ناکستر او را نوازی
جهانا همانا از این بی نیازی
گنهکار مائیم و تو جای آزی (؟).
و از اشعار عربی اوست:
اختلس حظک فی دنیا ک من ایدی الدهور
واغتنم یوما ترجیه بلهو و سرور
واصنع العرف الی کل کفور و شکور
لکَ ما تَصْنعُ و الکفرانُ یُزرْی بالکفور.
و در مذمت شباب گوید:
لم اقل للشباب فی کنف-
الله و فی ستره، غداه استقلا
زائر زارنا مقیم الی ان
سودالصحف بالذنوب و ولّی.
و در وصف غلامی تاتار الکن گوید:
بابی من لسانه اعجمی
و اری حسنه فصیح الکلام.
و در عتاب دوستی که نامه دیر فرستاده گوید:
غبت فلم یأتنی رسول
و لم تقل عَلّه علیل
هیهات لو کنت لی خلیلا
فعلت ما یفعل الخلیل.
و نیز گوید:
الیوم یوم بکور علی نظام سرور
و یوم عزف قیان مثل التماثیل حور
و لاتکاد جیاد تروی بغیر صفیر.
و صاحب لباب الالباب (چ برون ج 2 ص7) گوید: رودکی در مدح وزیر ابوالطیب الطاهر المصعبی گفته است:
مرا جود او تازه دارد همی
مگر جودش ابر است و من کشت زار
مگر یکسو افکن، که خود همچنین
بیندیش و دیده و خرد برگمار.
رودکی.
و ظاهراً صاحب لباب در نام ابوطیب اشتباه کرده چه نام مصعبی محمّدبن حاتم است نه طاهر و مصعبی دیگر معاصر رودکی در کتب دست رس نیافتیم. والله اعلم. و رجوع به ص 101 و 102 تاریخ بیهقی چ ادیب شود.
(1) - شاید: آن میر.
درگاه به پرداخت ملت برای ووکامرس
اتصال فروشگاه شما به شبکه به پرداخت ملت برای پرداخت آنلاین سریع و مطمئن با تمامی کارتهای عضو شتاب
مشاهده جزئیات محصول