بی نقاب
[نِ] (ص مرکب) (از: بی + نقاب) بی حجاب. بی برقع. بی روبند :
چون روی تو بی نقاب گردد
آفاق جمال برنتابد.خاقانی.
چو دیدند روئی چنان بی نقاب.نظامی.
و رجوع به نقاب شود.
چون روی تو بی نقاب گردد
آفاق جمال برنتابد.خاقانی.
چو دیدند روئی چنان بی نقاب.نظامی.
و رجوع به نقاب شود.