بی منت
[مِنْ نَ] (ص مرکب) (از: بی + منت = منه عربی) بدون احتیاج به درخواست. بی عرض و نیاز و التماس. بدون قبول احسان. بطور آزادی و اختیار و خالصاً لوجه الله. (ناظم الاطباء). نعمت دادن بکسی و بار منت ننهادن بر او و بی من و اذی. (آنندراج) :
ترا چه باید خواند ای بهار بی منت
ترا چه دانم گفت ای بهشت بی دربان.فرخی.
- دهندهء بی منت؛ خدای تعالی.
- منت بی منتها؛ احسان بی پایان. نیکویی بی کران :
اوست مختار خدا و چرخ و ارواح و حواس
زان گرفتند از وجودش منت بی منتها.
خاقانی.
رجوع به منت و منه شود.
ترا چه باید خواند ای بهار بی منت
ترا چه دانم گفت ای بهشت بی دربان.فرخی.
- دهندهء بی منت؛ خدای تعالی.
- منت بی منتها؛ احسان بی پایان. نیکویی بی کران :
اوست مختار خدا و چرخ و ارواح و حواس
زان گرفتند از وجودش منت بی منتها.
خاقانی.
رجوع به منت و منه شود.