بیمارداری
(حامص مرکب) مریض داشتن. مریض داری. || پرستاری و مواظب بیمار بودن. (ناظم الاطباء). پرستاری بیمار. بیماربانی. بیماروانی. پرستاری. تمریض. (یادداشت مؤلف) :
بود بیماری شب جان سپاری
ز بیماری بتر بیمارداری.نظامی.
نپرداخت چشمش بحال دل ما
ز بیمار بیمارداری نیاید.دانش (از آنندراج).
- بیمارداری کردن؛ پرستاری کردن از بیمار. (ناظم الاطباء). تمریض. (منتهی الارب). تطلیه. (منتهی الارب) (المصادر زوزنی).
بود بیماری شب جان سپاری
ز بیماری بتر بیمارداری.نظامی.
نپرداخت چشمش بحال دل ما
ز بیمار بیمارداری نیاید.دانش (از آنندراج).
- بیمارداری کردن؛ پرستاری کردن از بیمار. (ناظم الاطباء). تمریض. (منتهی الارب). تطلیه. (منتهی الارب) (المصادر زوزنی).
قافیهیاب برای اندروید
با خرید نسخه اندرویدی قافیهیاب از فروشگاههای زیر از این پروژه حمایت کنید:
نرمافزار فرهنگ عروضی
گنجور
گنجور مجموعهای ارزشمند از سرودهها و سخنرانیهای شاعران پارسیگوی است که به صورت رایگان در اختیار همگان قرار گرفته است. برای مشاهده وبسایت گنجور اینجا کلیک کنید.
دریای سخن
نرمافزار دریای سخن کتابخانهای بزرگ و ارزشمند از اشعار و سخنان شاعران گرانقدر ادب فارسی است که به حضور دوستداران شعر و ادب تقدیم میداریم.