بی کسی

معنی بی کسی
[کَ] (حامص مرکب) حالت و کیفیت بی کس. بی خویشاوندی. || غربت. تنهایی. (ناظم الاطباء) :
چه شکر گویمت ای خیل غم عفاک الله
که روز بی کسی آخر نمیروی ز سرم.حافظ.
|| بی یاوری. (ناظم الاطباء). بی یار و یاوری :
من نه از بی کسی اندر کف تو دادم دل
که مرا جز تو بتانند بخوبی چو پری.فرخی.
فریاد ز بی کسی نه رایست
آخر کس بی کسان خدایست.نظامی.
وز بی کسی تو در چنین درد
میگفت و بر آن دریغ میخورد.نظامی.
قافله شد واپسی ما ببین
ای کس ما بی کسی ما ببین.نظامی.
|| بینوایی. بیچارگی. || سکنه نداشتن. غیرمسکون بودن. و رجوع به بی کس شود.
اشتراک‌گذاری
قافیه‌یاب برای اندروید

با خرید نسخه اندرویدی قافیه‌یاب از فروشگاه‌های زیر از این پروژه حمایت کنید:

 قافیه‌یاب اندرویدی هم‌صدا

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید
نرم‌افزار فرهنگ عروضی

فرهنگ عروضی هم‌صدا برای اندروید

فرهنگ لغت جامع عروض و قافیه با قابلیت وزن یابی.

گنجور

گنجور مجموعه‌ای ارزشمند از سروده‌ها و سخن‌رانی‌های شاعران پارسی‌گوی است که به صورت رایگان در اختیار همگان قرار گرفته است. برای مشاهده وب‌سایت گنجور اینجا کلیک کنید.

دریای سخن

نرم‌افزار دریای سخن کتابخانه‌ای بزرگ و ارزشمند از اشعار و سخنان شاعران گرانقدر ادب فارسی است که به حضور دوستداران شعر و ادب تقدیم می‌داریم.