بی عزتی
[عِزْ زَ] (حامص مرکب) ذلت و خواری. بی احترامی :
چو بی عزتی پیشه کرد آن حرون
شدند آن عزیزان خراب اندرون.سعدی.
- بی عزتی کردن؛ بی حرمتی کردن : قدر چنان بزرگوار ندانستند و بی عزتی کردند. (گلستان).
چو بی عزتی پیشه کرد آن حرون
شدند آن عزیزان خراب اندرون.سعدی.
- بی عزتی کردن؛ بی حرمتی کردن : قدر چنان بزرگوار ندانستند و بی عزتی کردند. (گلستان).