بی طاقتی

معنی بی طاقتی
[قَ] (حامص مرکب) ناتوانی. (آنندراج) (ناظم الاطباء) :
تن از بی طاقتی پرداخته زور
دل از تنگی شده چون دیدهء مور.نظامی.
موسی (ع) درویش را دید از برهنگی بریگ اندر شده گفت یا موسی دعا کن تا خدای کفافی دهد مرا که از بی طاقتی بجان آمدم. (گلستان).
|| بی صبری. (ناظم الاطباء). بی تابی. بی قراری :
چو از بی طاقتی شوریده دل شد
از آن گستاخ روییها خجل شد.نظامی.
دل گرچه ز عذر پاک میکرد
بی طاقتیش هلاک میکرد.نظامی.
ز آنگه که بر آن صورت خوبم نظر افتاد
از صورت بی طاقتیم پرده برافتاد.سعدی.
از بی طاقتی شکایت پیش پیر طریقت برد. (گلستان). پسر از بی طاقتی شکایت پیش پدر برد. (گلستان).
اشتراک‌گذاری
قافیه‌یاب برای اندروید

با خرید نسخه اندرویدی قافیه‌یاب از فروشگاه‌های زیر از این پروژه حمایت کنید:

 قافیه‌یاب اندرویدی هم‌صدا

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید
نرم‌افزار فرهنگ عروضی

فرهنگ عروضی هم‌صدا برای اندروید

فرهنگ لغت جامع عروض و قافیه با قابلیت وزن یابی.

گنجور

گنجور مجموعه‌ای ارزشمند از سروده‌ها و سخن‌رانی‌های شاعران پارسی‌گوی است که به صورت رایگان در اختیار همگان قرار گرفته است. برای مشاهده وب‌سایت گنجور اینجا کلیک کنید.

دریای سخن

نرم‌افزار دریای سخن کتابخانه‌ای بزرگ و ارزشمند از اشعار و سخنان شاعران گرانقدر ادب فارسی است که به حضور دوستداران شعر و ادب تقدیم می‌داریم.