بیش
(اِ)(1) نام بیخی است مهلک و کشنده شبیه به ماه پروین. گویند هر دو از یک جا رویند. (برهان) (از انجمن آرا). بیخ گیاهی است بغایت زهر قاتل. (رشیدی). گیاهی سمی و مهلک و شبیه به گیاه زنجبیل که در هندوستان روید. (ناظم الاطباء). گیاهی باشد چون زنجبیل در حال خشکی و تازگی در دواها بکار است. و دانگی از آن زهر کشنده است. (یادداشت مؤلف). نباتی است مشابه زنجبیل و گاه در آن زهر کشنده روید و تریاق آن گوشت سمانی و گوشت فاره البیش است و سمانی مرغی است بیش میخورد و نمیمیرد. (منتهی الارب). گیاهی است سمی که در هند روید و تازه و خشک است و شبیه زنجبیل است. (از اقرب الموارد). به هندی بس نامند و او بیخی است منبت او چین و کوهی که هلاهل نامند و بهمین جهت آن را زهر هلاهل گویند. رجوع به تذکرهء داود انطاکی و تحفهء حکیم مؤمن و مخزن الادویه و ترجمهء صیدنهء بیرونی و مفردات ابن بیطار و اختیارات بدیعی شود : بیش بزمین هند میباشد نیم درم از آن زهر قاتل است. (نزهه القلوب). بیش پیش نخوانیش که زهر بیش در طعام کند. (منشآت خاقانی چ دانشگاه ص14 س 5). || ریشه و یا چیزی است در نخل خرما که از آن رسن و حصیر بافند: الفحل؛ حصیر از بیش خرما. (مهذب الاسماء). || (اصطلاح نجوم) بیش فارسی بمعنی ترح و آفت عربی است. (حاشیهء برهان چ معین).
(1) - در پهلوی besh در اوستا visha بمعنی زهر. معرب آن نیز بیش است. (از حاشیهء برهان چ معین). صورتی از آن کلمهء «بس» باشد و بس بهندی زهر و سم است. (از یادداشت مؤلف).
(1) - در پهلوی besh در اوستا visha بمعنی زهر. معرب آن نیز بیش است. (از حاشیهء برهان چ معین). صورتی از آن کلمهء «بس» باشد و بس بهندی زهر و سم است. (از یادداشت مؤلف).