بی خلاف

معنی بی خلاف
[خِ / خَ] (ص مرکب، ق مرکب)درست. صحیح. بالاتفاق. به اتفاق. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). بی گفتگو. بی تردید. بی چون و چرا :
سفله فعل مار دارد بی خلاف
جهد کن تا روی سفله ننگری.بوشکور.
هیولا را اگر وصفی کنی بیرون برد مقدور
که باشد بی خلاف آنگه ز فرد واحد و یکتا.
ناصرخسرو.
هرکه روزی بی رضایش چهرهء زیباش دید
بی خلاف از وی برآرد داغ بی صبری دمار.
سنایی.
ای بر سریر دولت و اقبال متکی
ممدوح بی خلافی و مخدوم بی شکی.
سوزنی.
جان بیمعنی درین تن بی خلاف
هست همچون تیغ چوبین در غلاف.مولوی.
کانچه در کفه ای بیفزایی
به دگر بی خلاف درناید.سعدی.
طریق معرفت این است بی خلاف ولی
بگوش عشق موافق نیاید این گفتار.سعدی.
گر خلافی میان ایشان است
بی خلاف این سخن پریشان است.سعدی.
اشتراک‌گذاری
قافیه‌یاب برای اندروید

با خرید نسخه اندرویدی قافیه‌یاب از فروشگاه‌های زیر از این پروژه حمایت کنید:

 قافیه‌یاب اندرویدی هم‌صدا

 قافیه‌یاب اندرویدی هم‌صدا

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید
نرم‌افزار فرهنگ عروضی

فرهنگ عروضی هم‌صدا برای اندروید

فرهنگ لغت جامع عروض و قافیه با قابلیت وزن یابی.

گنجور

گنجور مجموعه‌ای ارزشمند از سروده‌ها و سخن‌رانی‌های شاعران پارسی‌گوی است که به صورت رایگان در اختیار همگان قرار گرفته است. برای مشاهده وب‌سایت گنجور اینجا کلیک کنید.

دریای سخن

نرم‌افزار دریای سخن کتابخانه‌ای بزرگ و ارزشمند از اشعار و سخنان شاعران گرانقدر ادب فارسی است که به حضور دوستداران شعر و ادب تقدیم می‌داریم.