بی خطر

معنی بی خطر
[خَ طَ] (ص مرکب) بی خوف و بیم. (آنندراج). || بی ارزش. بی قیمت. بی ارج. بی قدر. بی سنگ. بی وقر :
کجا تو باشی گردند بی خطر خوبان
جسمت را چه خطر هر کجا بود یا کند.
شاکر خوارزمی.
هرکس که شاد نیست بقدر و بجاه او
بیقدر باد نزد همه خلق و بی خطر.فرخی.
رسد ز خدمت او بی خطر بجاه و خطر
کند ز خدمت او بی یسار ملک و یسار.
فرخی.
بس بی خطر و خوار کام یابی
زین جای بی اندام(1) و عمر سوتام.
ناصرخسرو.
این روزگار بیخطر و کار بی نظام
وام است بر تو گر خبرت هست وام وام.
ناصرخسرو.
در چشم همت تو کزو دور چشم بد
سیم حلال بی خطر است و زر عیار.سوزنی.
|| بی رنج. نادشوار. بی مشقت :
اگر نیافت خطر بی خطر مگر به درم
درست شد که خرد برتر و به از درمست.
ناصرخسرو.
بی خطر باشد فلان با او چنانک
پیش زرگر بی خطر باشد کلال.ناصرخسرو.
(1) - ن ل: بی آرام.
اشتراک‌گذاری
قافیه‌یاب برای اندروید

با خرید نسخه اندرویدی قافیه‌یاب از فروشگاه‌های زیر از این پروژه حمایت کنید:

 قافیه‌یاب اندرویدی هم‌صدا

 قافیه‌یاب اندرویدی هم‌صدا

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید
نرم‌افزار فرهنگ عروضی

فرهنگ عروضی هم‌صدا برای اندروید

فرهنگ لغت جامع عروض و قافیه با قابلیت وزن یابی.

گنجور

گنجور مجموعه‌ای ارزشمند از سروده‌ها و سخن‌رانی‌های شاعران پارسی‌گوی است که به صورت رایگان در اختیار همگان قرار گرفته است. برای مشاهده وب‌سایت گنجور اینجا کلیک کنید.

دریای سخن

نرم‌افزار دریای سخن کتابخانه‌ای بزرگ و ارزشمند از اشعار و سخنان شاعران گرانقدر ادب فارسی است که به حضور دوستداران شعر و ادب تقدیم می‌داریم.