بهار
[بُ] (ع اِ) بت. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). || فرستوک. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). پرستو. (آنندراج) (از اقرب الموارد). || ماهیی است سپید. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || پنبهء واخیده. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). پنبهء دانه برآورده. (آنندراج). پنبهء حلاجی شده. (از اقرب الموارد). || چیزی است که بدان وزن میکنند، و آن سه صد رطل است یا چهارصد یا ششصد یا هزار. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). آلتی است از آلات وزن و آن سه صد رطل یا چهارصد یا ششصد یا هزار رطل است. (آنندراج). مقدار سیصد رطل یا هزار رطل. (رشیدی). || تنگ بار که چهارصد رطل باشد. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (رشیدی). || آوندی است که به ابریق ماند. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). ظرفی است مانند ابریق. (آنندراج). || متاع دریا. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء).