بور
[بَ] (ع مص) هلاک شدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || آزمودن. (المصادر زوزنی) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || کاسد شدن: بارت السوق؛ کاسد شد بازار و بارت السلعه؛ بواراً کذلک. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || عرضه کردن ماده شتر را بر نر تا ببینند که باردار است یا نه. زیرا که اگر باردار باشد، بر روی نر پیشاب می کند. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). || باطل شدن کار. و قوله تعالی: «و مکر اولئک هو یبور»(1). (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || بوئیدن نر شتر ماده را تا بشناسد که بار دارد یا نه. (از ناظم الاطباء) (از منتهی الارب). || ادعا کردن فلان فجوری را که کرده بود. (ناظم الاطباء).
(1) - قرآن 35/10.
(1) - قرآن 35/10.