بوبک
[بَ] (اِ) دختر بکر و دوشیزه. (برهان) (انجمن آرا) (آنندراج) (از جهانگیری). پوپک. رجوع به همین کلمه شود. || هدهد که مرغ سلیمان باشد. (برهان) (آنندراج). هدهد است. چه بوبو آواز هدهد باشد. چون کوکو و فاخته و لهذا خودش نیز بدین نام مسمی شده. (از رشیدی). جانوری است تاجدار و آنرا پوپک و پوپو و مرغ سلیمان نیز گویند و بتازیش هدهد خوانند. (شرفنامهء منیری). پوپک. پوپوک. پوپو. پوپویک(1). (حاشیهء برهان چ معین). رجوع به پوپک شود. || بزبان هند، احمق و نادان. (برهان) (آنندراج).
(1) - Huppe.
(1) - Huppe.