بنگ

معنی بنگ
[بَ] (اِ) سانسکریت «بهنگ»(1). اوستا «بنگهه»(2). پهلوی «منگ»(3) (کنب). بنج و منج معرب آن است و آن به حشیش(4) اطلاق شود. گاه برگ آن و گاه دانهء آن (چرس) را فروشند. دانه های کوبیدهء بنگ را با شیر مخلوط کنند و در کره بزنند تا روغن بنگ بدست آید. مایع آن (بنگاب) را مانند چای مینوشند و آن در مداوای حرقه البول بکار رود. (از حاشیهء برهان چ معین). گیاهی است معروف مسکر و با لفظ زدن و رساندن بمعنی خوردن و نشئه مند شدن. (از آنندراج). گردی است که از کوبیدن برگها و سرشاخه های گلدار شاهدانه گیرند که بمناسبت داشتن مواد سمی و مخدره در تداوی بمقادیر بسیار کم مورد استعمال دارد و مانند دیگر مخدرات بمصرف تدخین نیز برسد. این گرد بصورت تودهء یکنواخت فشرده ای است که بعلت وجود مقدار کمی رزین در برگها و گلها بیکدیگر چسبندگی یافته اند... (فرهنگ فارسی معین). روغنی باشد که از شاهدانه گیرند. (گل گلاب). پوست درختی است خوشبو شبیه به پوست درخت توت و گویند پوست درخت مغیلان یمنی است. (از تحفهء حکیم مؤمن). مادهء سبزی که از برگ کنب گیرند و از آن بنگ آب ساخته دراویش مانند مخدر مسکر بنوشند و از این مادهء سبز، مادهء سقزی و سمی گیرند که چرس گویند و آن را در سر غلیان با تنباکو مخلوط کرده بکشند و کیف کنند. (ناظم الاطباء). بنج، معرب بنگ فارسی است و آن گیاهی است خواب آور و دورگردانندهء حس. (از اقرب الموارد):
فصیح تر کس، جایی که او سخن گوید
چنان بود ز پلیدی که خورده باشد بنگ.
فرخی.
سخنوران ز سخن پیش تو فرومانند
چنان کسی که به پیمانه خورده باشد بنگ.
فرخی.
سپس بیهشان دهر مرو
گر نخوردی تو همچو ایشان بنگ.
ناصرخسرو.
خر بنگ خورد گویی و دیوانه شد به شعر
خرزهره خورده بودی باری به جای بنگ.
سوزنی.
تا بنگ و کوکنار به دیوانگی کشد
دیوانه باد خصم تو بی کوکنار و بنگ.
سوزنی.
گر بنگ خوری چو سنگ مانی بر جای
یکباره چو بنگ میخوری سنگ بخور.سعدی.
شیرازی در مسجد بنگ می پخت، خادم مسجد بدو رسید با او از در سفاهت درآمد. (منتخب لطایف عبید زاکانی چ برلن ص147). عربی بنگ خورده بود و در مسجدی خفته، مؤذن به غلط گفت: النوم خیر من الصلوه. عرب گفت: والله صدقت یا مؤذن بالف مره. (منتخب لطایف عبید زاکانی چ برلن ص 167).
بنگت آن اشتها دهد بدروغ
که چو ماءالعسل بلیسی دوغ.اوحدی.
میزند بنگ صرف مرشد خواف
فارغ از نوشداروی عنبی است
گرچه الشیخ کالنبی گویند(5)
کالنبی نیست شیخ ما کنبی(6) است.
کمال خجندی.
و رجوع به بنج و تحفهء حکیم مؤمن و الفاظ الادویه شود.
- بنگ از سر پریدن.؛ بنگ از کله پریدن؛ ناگاه خبردار شدن. ناگهان هشیار گشتن. (فرهنگ فارسی معین).
- بنگ ساختن؛ فریب دادن و دل ربودن. (ناظم الاطباء).
- بنگ رسایی؛ بنگی که نشئهء کامل دارد. (غیاث) (آنندراج).
|| شاهدانه. کنب. (فرهنگ فارسی معین).
- برگ بنگ؛ برگ شاهدانه. ورق الخیال. (فرهنگ فارسی معین).
(1) - bhanga.
(2) - ban(g)ha.
(3) - mang.
(4) - Cannabis indica. (5) - ن ل: مثل است.
(6) - کنب بر وزن عرب، بنگ را گویند که بمعنی ورق الخیال خوانند. (آنندراج).
اشتراک‌گذاری
قافیه‌یاب برای اندروید

با خرید نسخه اندرویدی قافیه‌یاب از فروشگاه‌های زیر از این پروژه حمایت کنید:

 قافیه‌یاب اندرویدی هم‌صدا

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید
نرم‌افزار فرهنگ عروضی

فرهنگ عروضی هم‌صدا برای اندروید

فرهنگ لغت جامع عروض و قافیه با قابلیت وزن یابی.

گنجور

گنجور مجموعه‌ای ارزشمند از سروده‌ها و سخن‌رانی‌های شاعران پارسی‌گوی است که به صورت رایگان در اختیار همگان قرار گرفته است. برای مشاهده وب‌سایت گنجور اینجا کلیک کنید.

دریای سخن

نرم‌افزار دریای سخن کتابخانه‌ای بزرگ و ارزشمند از اشعار و سخنان شاعران گرانقدر ادب فارسی است که به حضور دوستداران شعر و ادب تقدیم می‌داریم.