بلی
[بِلْیْ] (ع ص) کهن و کهنه: فلان بلی أسفار؛ سفرآزموده و کهن و لاغر گشته در آن. (منتهی الارب). یعنی هم سفر تجارت او را کهن کرده است. (از اقرب الموارد). || بلی شرّ؛ غالب در بدی و آزموده کار در وی. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). || بلی مال؛ دانندهء مصالح مال و سیاست آن. (منتهی الارب). بِلو. و رجوع به بلو شود. ج، اَبلاء. (منتهی الارب) (اقرب الموارد).