بله
[بُلْ لَ] (ع اِ) تری گیاه تر. (منتهی الارب) (از ذیل اقرب الموارد از لسان). || بقیهء علف. (منتهی الارب) (از ذیل اقرب الموارد از لسان). || تازگی. جوانی. (منتهی الارب). || رطوبت و تری: اِسقه علی بلته؛ بر ابتلال و غمناکی آن. (از ذیل اقرب الموارد از لسان). || بقیهء مودت. ج، بِلال. و به معنی اخیر ده صورت آمده است: بَلَله. بِلول و بُلول. بُلّه. بَلاله یا بُلاله. بَلَلاه یا بُلَلاه. (منتهی الارب): طویت فلانا علی بلالته و بلته و بللته؛ تحمل او را کردم با وجود عیب و بدیی که در وی بود، یا با او مدارا کردم در حالی که بقیه ای از دوستی در وی بود، و اصل آن اینست که مشک آب در حال تری و نمناکی پیچیده میشود و باعث گندگی و عفونت آن می گردد. (از اقرب الموارد).