بلمه
[بَ لَ مَ] (ع اِ) سخت آرزومندی ناقه به فحل و آماسیدگی شرم وی از شدت آرزومندی نر. (از منتهی الارب). ورم شرم از شدت گشن خواهی. (از ذیل اقرب الموارد از لسان). || آماسیدگی لب. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). || شکوفهء درخت عضاه. (از ذیل اقرب الموارد از لسان).