بلکامه
[بُ مَ / مِ] (ص مرکب، اِ مرکب) (از: بل + کامه) پرآرزو و بسیارکام. (برهان). بسیارکام. (آنندراج). آرزومند و مشتاق و دلگرم. (ناظم الاطباء). و رجوع به بُل شود :
در پیش خود آن نامه چو بلکامه نهم
پروین ز سرشک دیده جامه بر نهم.
رودکی.
در پیش خود آن نامه چو بلکامه نهم
پروین ز سرشک دیده جامه بر نهم.
رودکی.