بل
[بِل ل] (ع اِ) شفا از بیماری. (منتهی الارب). شفاء. (اقرب الموارد). || (ص) مباح: هو لک حل و بل؛ یعنی مباح، یا شفاء، و یا از اتباع است. || داهیه و صاحب ذکاء و فتنه: هو بل ابلال؛ او داهیهء دواهی و فتنه و صاحب ذکاء است. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). || هو بذی بل؛ او چنان دور است که حالش معلوم نمیشود. و در آن دوازده لغت دیگر است. بلی و بلیان. (از منتهی الارب). و رجوع به بلی و بلیان شود.