بکر
[بَ / بُ] (ع اِ) شتر بچه یا شتر جوانه یا شتر پنجساله تا شش ساله، یا شتر بچه ای بسال دوم درآمده تا اینکه دندان نیش افکند یا شتر بچهء دوساله ای بسوم درآمده یا شتر بچه ای که دندان نیش نه برآورده باشد. ج، بَکُر، بُکران، بِکار و بِکاره یا بَکاره. قال ابوعبید: البکر من الابل بمنزله الفتی من الناس و البکره بمنزله الفتاه و القلوص بمنزل الجاریه و البعیر بمنزله الانسان و الجمل بمنزله الرجل و الناقهء بمنزله المرأه. || فی المثل: صدقنی سنّ بُکره یضرب فی الصدق؛ یعنی: آگاهانید مرا بر مکنون خاطر خود و اصل مثل آن است که مردی شتر را بها کرد و از بایعش پرسید چند ساله است گفت نه ساله است. در این اثنا شتر برسید(1) و صاحبش هِدَع هِدَع گفتن گرفت، و این کلمه ای است که بدان شتر کرهء دوساله سه ساله را تسکین دهند. پس هرگاه مشتری این کلمه شنید گفت صدقنی سن بکره. (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (از آنندراج).
(1) - ن ل: شتر فرار کرد. (ناظم الاطباء).
(1) - ن ل: شتر فرار کرد. (ناظم الاطباء).